لجباز
/lajbAz/
مترادف لجباز: خودرأ ی، ستیهنده، عنود، کله شق، یک دنده
متضاد لجباز: منطقی
برابر پارسی: یکدنده، پافشاری کننده، ستیزه جو
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- ستهنده ستیزه کار . ۲- آنکه در کاری و تصمیمی لجاجت نشان دهد مستبد برای یک دنده .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
خود رای، خود سر، سر سخت، لجباز
پیشنهاد کاربران
یکدنده و بیشعور
دانستن کامل حقیقت و انکار آن از روی تکبر
فرد کم حوصله یا مغرور عصبی کل شق
کسی که چیزی را نمی پذیرد.
بی توجه
غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه ی غدی است، یک دنده، لجباز.
مثال، چقدر غدی!
غد بودن از صفات رذیله است.
مثال، چقدر غدی!
غد بودن از صفات رذیله است.
خودرأ ی، ستیزه کار، عنود، کله شق، یک دنده، خیره سر
لجباز یعنی یک دندگی و پافشاری بر انجام عملی ناصحیح یا عدم انجام عملی صحیح و واجب.
لجباز به ترکی: کؤنَز یا دویون گفته می شود.
لجباز به ترکی: کؤنَز یا دویون گفته می شود.
یکدنده
خیره
چشم سفید
مسردرانجام عمل خود، برخلاف نظردیگران عمل کردن، اسراربه تداوم عملی، سرسختی درتمام کردن موردی که درنظردیگران ناهنجار وناپسند، نرمش نداشتن درتغییرنظرخود، برخلاف نظرخواهان عمل کردن، به روش قبل ادامه دادن، کارقبلی رابازازسرگرفتن
Selfish به معنیه خودخواه
خیره سر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)