لت و پار کردن. [ ل َ ت ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پاره پاره کردن. بقطعات خرد و بزرگ جدا کرده پراکندن. پراکنده و متفرق کردن. بی نظم و ترتیبی پراکنده و متفرق کردن.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- پاره پاره کردن قطعه قطعه کردن. ۲- پراکنده کردن ( بدون نظم و ترتیب ) : آن شیرزادخان شیر دره یی که مثل روباه در لان. مرغ دولتهای اروپایی را یکی پس از دیگری لت وپار کرده بود ... ۳- بشدت کتک زدن .
فرهنگ معین
( ~ . کَ دَ ) (مص م . ) (عا. ) از هم دریدن و پاره پاره کردن .
پیشنهاد کاربران
معنی ضرب المثل - > قیمه و قرمه کردن زخمی و مجروح ساختن، لت و پار کردن.