لبیک

/labbeyk/

مترادف لبیک: آری، بلی

معنی انگلیسی:
here am i! yes, here am i

لغت نامه دهخدا

لبیک. [ ل َب ْ ب َ ] ( ع صوت ) اجابت بادترا. ایستادم به فرمانبرداری. ایستاده ام فرمان ترا.مطیع ترا. ای اَنا مقیم ُ علی طاعتک و خدمتک ؛ اینک من در طاعت و خدمت ایستاده ام. نک من. اینک من. || آری. بلی. صاحب آنندراج گوید:... گاه بعد لبیک لفظ سعدیک نیز می آید و معنیش چنین باشد یاری میدهم یاری دادنی و این کلمه ایجاب است هرگاه مخدومی خادمی را به طلب ندا کند خادم در جواب گوید لبیک و حاجیان نیز این لفظ را در مقام عرفات بار بار میگویند. ( آنندراج ) : پس گفتم ای قاسم : گفت لبیک. گفتم تندرستی و هستی. گفت هستم. ( تاریخ بیهقی ص 173 ).
موکب طاهری آواز برآوردبلند
هر سویی از ظفر و نصرت لبیک بخاست.
مسعودسعد.
حج مپندار گفت لبیکی
جامه مفکن به آتش از کیکی.
سنایی.
انجم ماه وش آماده حج آمده اند
تا خواص از همه لبیک مثنا بینند ( ؟ ).
خاقانی.
تیغ از تو و لبیک نهانی از من
زخم از تو و تسلیم جوانی از من.
خاقانی.
پس از میقات حج و طوف کعبه
جمار و سعی ولبیک و مصلی.
خاقانی.
به لبیک حجاج بیت الحرام
به مدفون یثرب علیه السلام.
سعدی.
هر دمش صد نامه صد پیک از خدا
یاربی زد شصت لبیک از خدا.
مولوی.
- دعوت حق را لبیک اجابت گفتن ؛ مردن.
- لبیک و سعدیک ؛ اسعاداً بعد اسعاد.

فرهنگ فارسی

کلمهای که درپاسخ آوازدهنده ودرمقام تلبیه و، اجابت میگویند، یعنی قبول میکنم، اطاعت کردن امری
اجابت بادترا ایستاده ام فرمان ترا توضیح گاهی بعد لبیک لفظ سعدیک نیز میاید و منعش چنین باشد : یاری میدهم یاری دادنی و این کلمه ایجاب است . هرگاه مخدومی خادمی را بطلب ندا کند خادم در جواب گوید : لبیک و حاجیان نیز این لفظ را در مقام عرفات مکر میگوید : بلیک حجاج بیت الحرام بمدفون یثرب علیه السلام . ( سعدی . کلیات ) پس گفتم : ای قاسم . گفت : لبیک . گفتم : تندرستی و هستی ? گفت : هستم . دعوت حق را لبیک اجابت گفتن . مردن . یا لبیک زدن . ( مصدر ) جواب دادن . لبیک گفتن : آمد سوی مکه از عرفات زده لبیک عمره از تعظیم . ( ناصر خسرو ) یا لبیک زنان . در حال لبیک گفتن : آمد بدیار یار پویان لبیک زنان وبیت گویان . ( نظامی ) یا لبیک گفتن . لبیک زدن جواب دادان : هیچکسی از آن حضرت لبک اجابتی نگفت و اندیشه اعانتی نکرد . یا لبیک گویان . در حال گفتن لبیک : کعبه استقبالشان فرموده هم در بادیه پس همه ره با همه لبیک گویان آمده . ( خاقانی )
اجابت باد تو را

فرهنگ معین

(لَ بَّ ) [ ع . ] (شب جم . ) امر تو را اطاعت می کنم (ذکری که حاجیان در مراسم حج تکرار می کنند ) .

فرهنگ عمید

۱. (فقه ) ذکری که حاجیان در مراسم حج در صحرای عرفات تکرار می کنند.
۲. [قدیمی] کلمه ای که در پاسخ آوازدهنده و در مقام تلبیه و اجابت می گویند.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:تلبیه

پیشنهاد کاربران

لام لبیک نیستی وفنا در مقابل مقام لبیک وبیک به معنای آقا سرور بزرگ جمع آن در مقابل مقام لبیک بدون سوال وبی چون وچرا تسلیم شد نه کسی در مقام تسلیم نباشه اقرار لبیک ضمان داره یعنی اگر حتی یک سوال براش پیش
...
[مشاهده متن کامل]
بیاد و اقرار کنه از بیعت مقام لبیک خارج میشه لطفا به واژه ها توجه کنیم اگر مرد میدان نیستیم اقرار نکنیم چرا که عهد و پیمان میبندیم بدون معرفت و شناخت و قطعا پیمان شکن خواهیم بود این حقیقت لبیک هست به امید لحظه ها یک مسلمان یک حرف زده ولی بفهمد چی اقرار میکند بعد دنبال کلام دوم برود تند تند قران خواندن بدون توجه به مفاهیم آن شما بفرمائید چه صوابی دارد اما وقتی یک کلام خدا را اقرار کردیم وایستادم ببینیم خدا با مخلوقات چه حرفی دارد همین ایستادن یک نور خدایی در اون سالک وارد میشه و خوب و بد آن را خواهد شناخت و عمل به آن کلام توفیقات الهی دارد وکار ساز هست مسیر راه را سبز کرده عبور خواهد کرد و این همان بهره الهی برای بنده گان بوده و هست و خواهد بود

لام لبیک به معنای هیچ نیستی وفنا به کار گرفته میشه در مقابل بیک به این مفهوم ای بزرگ ای آقا وای سرور در کل به معنی در مقابل شما هیچ وفنا هستم وهر امری که باشد در مقابل آن تسلیم شما هستم این معنای حقیقت
...
[مشاهده متن کامل]
لبیک هست لطفا واژه ها را تا ندانیم به کار نبریم حالا واقعا با هزار سوال به پیش مقام لبیک میرویم یا تسلیم محض مقام لبیک هستیم در یابید وبه خودتان ستم نکنید

لبیک به معنایه دریاب مرا به طرف مقابل میگویند فلانی مرادریاب
لبیک به معنایه دریاب مرا
سلام لبیک ایستادم لبیک یا امام خامنه ای گوش به فرمان توام
پذیرش یا گوش به فرمان بودن
( برای مثال: لبیک یا خامنه ای�گوش به فرمان تو ایم خامنه ای� هردو یک معنی دارند
heed one's call
مثلا لبیک یا مهدی یعنی بله ای مهدی!
لبیک:ایستاده ام به فرمان تو، تحت فرمان شما هستم
به معنای آری گفتن یا قبول کردن فرمان و اطاعت است
بهترین نوع پاسخ در زبان عربی مانند جانِ دلم.
فرمانبر
گوش به فرمان بودن
وقتی میگیم لبیک یعنی من حاظرم وقتم مالم و تخصصم رو و هر چیزی که دارم برای کسی که گفتم لبیک در طبق اخلاص بزارم
فرمان تو راست

مطیع، حلقه به گوش!
آتش به فرمان!
حاضرم، آماده ام، گوش به زنگ!
لَبِیک -
ایستاده ام به فرمان تو، مطیع تواَم، گوش به فرمانم - چَشم، قبول کردن، جانم ( جان ِ دلم ) ، پذیرفتن، آره، بله!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس