لبون
لغت نامه دهخدا
- ابن اللبون ؛ شتر کره دوساله یا به سال سوم درآمده. ابنة لبون ؛تأنیث آن. بنت لبون کذلک.
|| بنات لبون ؛ نهالان عرفط. ( منتهی الارب ).
لبون. [ ل َ ] ( اِخ ) نام شهری است. ( معجم البلدان ).
فرهنگ فارسی
شیردار . یا میش و اشتر ماده شیر دار .
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید