چه برد طفل از لبش که بود مست لبلبو.
مولوی.
- امثال :مگر پشت شمس العماره لبلبو گفته ام ؟
لبلبو. [ ل ُ ل ُ ] ( اِ ) هرزه. هرزگی :
من کلاهی داشتم از لبلبو گم شد ز من
در میان دفتر سلطان سلیمان یافتم.
حقیقت معنی بیت فوق از جواهرالاسرار شیخ آذری معلوم شود. ( آنندراج ). کلاه «لقد خلقنا الانسان من احسن تقویم » بر سرم بود چون متابعت لهو و لغو کردم بتأدیب «ثم رددناه اسفل سافلین » از سرم بیفتاد چه لبلبو به زبان رومی لهو و لغو را گویند، در میان دفتر سلطان سلیمان یافتم یعنی حضرت نایب مناب که پیر مرشد است باز آن کلاه بر سرم نهاد یعنی مرا به توبه و سلوک به مقام اصلی و جوهر حقیقی خود رسانید که او کون جامع است هر جا که دفتری گم شود در خزانه جامعیت معرفت او باز توان یافت. ( از شرح اشعة اللمعات جامی صص 341- 342 ).