لباسات

لغت نامه دهخدا

لباسات. [ ل ِ ] ( ع اِ ) ج ِ لباس. || کنایه از تملق و چاپلوسی است. ( غیاث ) :
سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن
پند را باز ندانی ز لباسات و فریب.
ناصرخسرو.
|| مکر و تزویر و خدعه و دوروئی :
شاها ز تو غوری بلباسات بجست
ماننده جوژه از کف خات بجست
از اسب پیاده گشت و رخ پنهان کرد
پیلان بتو شاه داد و از مات بجست.
فردوس مطربه ( از تاریخ جهانگشای جوینی ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- مکر حیله : سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن پند را باز ندانی ز لباسات و فریب . ( ناصر خسرو . ۲ ) ۴۲- تملق چاپلوسی .

فرهنگ معین

(لِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - مکر، حیله . ۲ - تملق ، چاپلوسی .

فرهنگ عمید

مکر، حیله، حیله گری ها: سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن / پند را باز ندانی ز لباسات و فریب (ناصرخسرو: ۵۲۱ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس