لغت نامه دهخدا
- لب و لوچه اش آویزان بودن یا شدن ؛ ناراضی و ناخشنود بودن یا ناخشنودی نمودن که از ملامح وی مشهود شود.
فرهنگ فارسی
مترادف ها
ارواره، لب ولوچه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
در لکی به لب لچ گفته میشه
که بی ربط با لوچ نیست
که بی ربط با لوچ نیست
لب و لوچه :لب و دهان
( ( نعلبند که طرف شور قرار گرفت خیلی باد کرد و خودش را گرفت و لب و لوچه اش را جمع و جور کرد. ) ) ( صادق چوبک ، پاچه خیزک )
( ( نعلبند که طرف شور قرار گرفت خیلی باد کرد و خودش را گرفت و لب و لوچه اش را جمع و جور کرد. ) ) ( صادق چوبک ، پاچه خیزک )
در گویش شهرستان بهاباد به قسمت لب و لوچه، نِق گفته می شود و بیشتر جنبه منفی و تمسخر آمیز دارد.
در گویش شهرستان بهاباد به عمل کج کردن دهان نِقُّو کردن گفته می شود که در رفتار بعضی از کودکان مشاهده می شود که معمولاً برای تحریک بچه های دیگر و در آوردن حرص آنها و مخالفت با آنها صورت می گیرد که عموما خارج از دید بزرگترها صورت می گیرد که با اعتراض زبانی و یا رفتاری کودک مسخره شونده، این کار زشت برای بزرگترها آشکار می شود و آنها اغلب سعی می کنند فرد مسخره کننده را سرزنش یا تنبیه کنند.
... [مشاهده متن کامل]
در گویش شهرستان بهاباد به عمل کج کردن دهان نِقُّو کردن گفته می شود که در رفتار بعضی از کودکان مشاهده می شود که معمولاً برای تحریک بچه های دیگر و در آوردن حرص آنها و مخالفت با آنها صورت می گیرد که عموما خارج از دید بزرگترها صورت می گیرد که با اعتراض زبانی و یا رفتاری کودک مسخره شونده، این کار زشت برای بزرگترها آشکار می شود و آنها اغلب سعی می کنند فرد مسخره کننده را سرزنش یا تنبیه کنند.
... [مشاهده متن کامل]