لب معشوق

پیشنهاد کاربران

شکر عقیق رنگ ؛ کنایه از لب معشوق است. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( برهان ) .
( نوش آباد ) نوش آباد. ( اِ مرکب ) شکرستان. شکرزار. || کنایه از لب معشوق :
چو بگرفت از شکر خوردن دل شاه
به نوش آباد شیرین شد دگر راه.
نظامی.
دو آتش . [ دُ ت َ ] ( اِ مرکب ) کنایه از لب معشوق باشد. دو غنچه . ( آنندراج ) ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) .
قند مکرر. [ ق َ دِ م ُ ک َرْ رَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از لبهای معشوق است . ( برهان ) : دیده چون آن دو لب شیرین دیدمعنی قندمکرر فهمید. طاهر غنی ( از آنندراج ) . رجوع به قند شود.

بپرس