اَرژَن: چوبدست ارچنی ته میخی. عصایی که از چوب ارچن ( ارژن یا بادام کوهی تلخ ) ساخته می شود.
نمونه: دیگر نمی خواهم ارژن هشتپر دست ناکس هاییمثل آلاجاقی باشم. ( کلیدر ج۸ص ۲۲۹۴ ) محمدجعفر نقوی
نمونه: دیگر نمی خواهم ارژن هشتپر دست ناکس هاییمثل آلاجاقی باشم. ( کلیدر ج۸ص ۲۲۹۴ ) محمدجعفر نقوی
لایاب[ساخته شده از :لای آب]. گِلاب. گل نرم لزج کف رود وجوی که به بدن می چسبد.
نمونه: آن سوی رود پیاده ها می توانستند به خشکانیدن لایاب از ساق ها و زانوان آتشی بیفروزند. ( کلیدر ج۸ص ۲۳۱۲ ) محمدجعفر نقوی
نمونه: آن سوی رود پیاده ها می توانستند به خشکانیدن لایاب از ساق ها و زانوان آتشی بیفروزند. ( کلیدر ج۸ص ۲۳۱۲ ) محمدجعفر نقوی