لاک قرمز فیلمی ایرانی به کارگردانی سید جمال سیدحاتمی و نویسندگی امیر عبدی با بازی پردیس احمدیه، پانته آ پناهی ها و بهنام تشکر محصول سال ۱۳۹۴ است. این فیلم مضمونی اجتماعی دارد و در مورد خانواده، ارتباط والدین با فرزندان و معضلات جامعه است.
... [مشاهده متن کامل]
این فیلم برای حضور در بخش نگاه نو سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر انتخاب شد و نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلم در بخش نگاه نو این جشنواره شد. این فیلم در ۱۱ آذر ۱۳۹۵ در سینماهای ایران اکران شد.
اکرم به همراه پدرش ارسلان، مادرش اعظم، برادرش اسماعیل، و خواهر کوچک اش الهام در یک خانهٔ قدیمی، در محله ای فقیر نشین و پایین شهر زندگی می کنند. آنها وضع مالی خوبی ندارند، چرا که تمام سرمایه اشان را از شغل پدر خانواده به دست می آورند و او سازندهٔ عروسک های چوبی است و حتی اجازه کار کردن دیگر اعضای خانواده را هم نمی دهد.
در هر حال آنها زندگی آرامی دارند تا اینکه یک روز پدر خانواده، ارسلان که در حال درست کردن آنتن تلویزیون بود ناگهان از پشت بام خانه سقوط می کند و جلوی چشم همهٔ اعضای خانواده جان به جان آفرین تسلیم می کند. چندی بعد، درحالی این خانواده در اوضاع مالی بدی به سر می برد و حتی پول برای خرید مایحتاج خود را ندارند، صاحبخانه اشان که چهار ماه است اجاره ای از آنها دریافت نکرده به سراغ آنها می آید. او می گوید وقتی ارسلان زنده بوده ۸ میلیون تومان از او قرض گرفته و الان او پولش را می خواهد. مگر اینکه خانواده ارسلان هرچه زود تر خانه اشان را تخلیه کنند و از آنجا بروند. در غیر این صورت او پولش را تمام و کمال می خواهد. اعظم یک کار پیدا می کند که کارفرمایش به او جای خواب برای خودش و دو تا از بچه هایش می دهد. اعظم هم اصرار دارد که اکرم به اراک یعنی محل زندگی خاله اش برود و با پسر خاله اش ازدواج کند تا زندگی اش سروسامان بگیرد.
اما اکرم با این درخواست مخالفت می کند و تصمیم می گیرد پول اجاره را با فروختن عروسک های پدرش به دست بیاورد و از آن خانه بیرون نروند. اما یکی از عروسک هایی که می فروشد حاوی مواد مخدری بوده که ارسلان در گذشته در آن مخفی کرده. او ۳ شب تمام را در بازداشتگاه می گذراند و وقتی ثابت می شود که خودش مصرف کننده نیست آزاد می شود. اما وقتی به خانه برمی گردد می فهمد که اعظم، الهام و اسماعیل را ترک کرده و از خانه رفته است. الهام و اسماعیل هم به مرکز بهزیستی تحویل داده شده اند.
... [مشاهده متن کامل]
این فیلم برای حضور در بخش نگاه نو سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر انتخاب شد و نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلم در بخش نگاه نو این جشنواره شد. این فیلم در ۱۱ آذر ۱۳۹۵ در سینماهای ایران اکران شد.
اکرم به همراه پدرش ارسلان، مادرش اعظم، برادرش اسماعیل، و خواهر کوچک اش الهام در یک خانهٔ قدیمی، در محله ای فقیر نشین و پایین شهر زندگی می کنند. آنها وضع مالی خوبی ندارند، چرا که تمام سرمایه اشان را از شغل پدر خانواده به دست می آورند و او سازندهٔ عروسک های چوبی است و حتی اجازه کار کردن دیگر اعضای خانواده را هم نمی دهد.
در هر حال آنها زندگی آرامی دارند تا اینکه یک روز پدر خانواده، ارسلان که در حال درست کردن آنتن تلویزیون بود ناگهان از پشت بام خانه سقوط می کند و جلوی چشم همهٔ اعضای خانواده جان به جان آفرین تسلیم می کند. چندی بعد، درحالی این خانواده در اوضاع مالی بدی به سر می برد و حتی پول برای خرید مایحتاج خود را ندارند، صاحبخانه اشان که چهار ماه است اجاره ای از آنها دریافت نکرده به سراغ آنها می آید. او می گوید وقتی ارسلان زنده بوده ۸ میلیون تومان از او قرض گرفته و الان او پولش را می خواهد. مگر اینکه خانواده ارسلان هرچه زود تر خانه اشان را تخلیه کنند و از آنجا بروند. در غیر این صورت او پولش را تمام و کمال می خواهد. اعظم یک کار پیدا می کند که کارفرمایش به او جای خواب برای خودش و دو تا از بچه هایش می دهد. اعظم هم اصرار دارد که اکرم به اراک یعنی محل زندگی خاله اش برود و با پسر خاله اش ازدواج کند تا زندگی اش سروسامان بگیرد.
اما اکرم با این درخواست مخالفت می کند و تصمیم می گیرد پول اجاره را با فروختن عروسک های پدرش به دست بیاورد و از آن خانه بیرون نروند. اما یکی از عروسک هایی که می فروشد حاوی مواد مخدری بوده که ارسلان در گذشته در آن مخفی کرده. او ۳ شب تمام را در بازداشتگاه می گذراند و وقتی ثابت می شود که خودش مصرف کننده نیست آزاد می شود. اما وقتی به خانه برمی گردد می فهمد که اعظم، الهام و اسماعیل را ترک کرده و از خانه رفته است. الهام و اسماعیل هم به مرکز بهزیستی تحویل داده شده اند.