لاوک

/lAvak/

معنی انگلیسی:
wooden pan, buddle, bin, trencher

لغت نامه دهخدا

لاوک. [ وَ ] ( اِ ) ظرف بزرگ مدوّر با لبه کوتاه از چوب تراشیده. تغاری باشد کناره بلند که در آن آرد خمیر کنند. ( برهان ). تغار چوبین. تغار دیواره کوتاه از چوب تراشیده برای خمیر کردن یا جامه شستن و غیره. ظرفی از چوب مدوّر چون طبقی بزرگ با دیواره بلند و دهانه تنگ تر از بدَنه و شکم. ظرفی با لبه کوتاه از یک یا دو پارچه چوب تراشیده که در آن خمیر کنند. تغاری کناره بلند که آرد در میان آن خمیر کنند. ( جهانگیری ). لاک. کاسه بزرگ چوبین که در حمام برای آب کشی و در دکان و جز آن برای پنیر و امثال آن بکار است ، کاسه های بزرگ چوبین که پنیرفروشان و حلواگران دارند و نیز ظرفی چوبین که در حمام ها و آبگیرها با آن از خزانه آب برگیرند.
جفنه اکسار؛ کاسه بزرگ بسیار پیوند : و مراد به جفنه لاوکی است که عرب در آنجا مثل لاخشه و رشته و چنگال و دیگر اقسام طعام خورند و مشهور است در میانه ایشان قوله تعالی : «و جفان کالجواب... بسی برنیامد که چهار مرد بیامدند ولاوکی داشتند پر از نان و گوشت چنانچ از بسیاری گوشت و نان از آن می افتاد آن لاوک به پیش ایشان بنهادند. ( تاریخ قم ص 275 ). مردی را دیدند که می آید و لاوکی داشت پر از طعام دود از سر او برمی آمد پس از آن طعام بسیار بخوردند تا سیر شدند پس آن لاوک را برداشتند چون در بامداد آمدند رسول خدا ( ص ) در پیش ایشان آمد و گفت در این شب هیچ خوردنی یافتید گفتند بلی یا رسول اﷲرسول تو آمد و لاوکی از طعام می آورد که دود آن بهوا بر میرفت بسیاری بخوردیم تا سیر شدیم و بعد از آن لاوک را با باقی طعام برسول تو دادیم. ( تاریخ قم ص 276 ).
چون تو ترتیب نان و خوان سازی
مه گروهه سپهر لاوک باد.
شرف شفروه.
سفره دولتش آنروز بگسترد قضا
که نه این قرصه خور بود و نه این لاوک بود.
شرف شفروه.
و رجوع به لاک شود. || لواش که نان تنک باشد. ( برهان ). نانی که آن را لواش نیز خوانند. ( جهانگیری ).

فرهنگ فارسی

تغار، ظرف بزرگ که در آن خمیرکنند
( اسم ) ظرف چوبین بزرگ و مدور دارای لبه ای کوتاه تغار چوبین دیواره کوتاه : بسی برنیامد که چهار مرد بیامدند و لاوکی داشتند پر ازنان و گوشت چنانچ از بسیاری گوشت و نان از آن می افتاد آن لاوک به پیش ایشان بنهادند .

فرهنگ معین

(وَ ) (اِ. ) تغار، ظرف بزرگ .

فرهنگ عمید

ظرف بزرگی که در آن خمیر کنند، تغار.

مترادف ها

bin (اسم)
صندوقچه، لاوک، صندوق، انبارک، گردران، جازغالی، تغار، اخور

knop (اسم)
لاوک، غنچه، بر امدگی، دکمه، قبه، قلاب نخ

پیشنهاد کاربران

ظرف بزرگی که دران خمیر درست میکنند . .
لاوک lavak: [اصطلاح صنایع دستی] طبق چوبی برای نگهداری روغن و پنیر و کره که به آن "لاک" lak نیز می گفتند.
به گمان می رسد که دو واژه لاوان و لاوَگ یا لاوَک هم ریشه هستند و واژگانی پارسی پهلوی هستند که از بن لاویتَن ریشه گرفته اند: لاویتَن می تواند هم چیم با جوان و تر و تازه کردن، سپید کردن، نرم کردن باشد، چون
...
[مشاهده متن کامل]
سپیدی با تر و تازگی و نرمی، و تیرگی با زبری و سفتی و گذشت زمان همراه است. لاو همان تر و تازه، سپید و جوان خواهد بود. لاوان، لاواگ و لاویتار به چیم تر و تازه کننده، جوان کننده، تجدید کننده، و سپید کننده خواهند بود. لاوین و لاودار دارای چیم قابل تجدید، قابل جوان کردن از نو و قابل سپید کردن خواهند بود. لاوَگ و لاوینَگ نیز ابزارهای تجدید، سپید کردن، و جوانی خواهند بود. لاویشن و لاویشنیه دارای چیم های تجدید، تر و تازه کردن، جوان و سپید کردن، و لاویشنیگ گزارواژه ( صفت ) با چیم تجدید کننده، جوان کننده، و سپید کننده خواهد بود.

در چم ذخیره . . . . چپیره . . . . . . . و اندوختن نیز هست.
ک هو 2576پاد هخا

بپرس