تا کی از این گنده پیر شیر توان خورد
سرد بودلامحاله هر چه بود سرد.
منوچهری.
گر بخرّم هیچکس را از گزاف همچو ایشان لامحاله من خرم.
ناصرخسرو.
که جوهری ز عرض لامحاله خالی نیست جز این نباشد دل برگمار و ژرف گمار.
ناصرخسرو.
و شراب صرف پیران را و خداوندان فالج... را سودمند بود و لاغر و محرور را زیان دارد لامحاله. ( ذخیره خوارزمشاهی ).چون گل بر دیوار زنی اگر درنگیرد نقش آن لامحاله بماند. ( مرزبان نامه ).