لالی

/lAli/

معنی انگلیسی:
dumbness, muteness

لغت نامه دهخدا

( لاَّلی ) لاَّلی. [ ل َ ] ( ع اِ ) ج ِ لؤلؤ. ( منتهی الارب ) :
آورد لاَّلی به جوال و بعبایه
از ساحل دریا چو حمالان به کتف سار.
منوچهری.
گهی لاَّلی پاشد همی و گه کافور
گهی حواصل پوشد همی و گه سنجاب.
مسعودسعد.
بر گل سرخ از نم اوفتاده لاَّلی
همچو عرق بر عذار شاهد غضبان.
سعدی.
نظم مدیح او نه به اندازه من است
لیکن رواست نظم لاَّلی به ریسمان.
سعدی.
و چهار اسب با زین و لگام از طلا و مکلّل به جواهر و لاَّلی و چهار شمشیر با کمر زرین کیخسرو به بیژن بخشید. ( تاریخ قم ص 80 ).

لاَّلی. [ ل َ ] ( اِخ ) از شعرا و قضات عثمانی در قرن دهم هجری از سنجاق ساروخان. وی از محضر درس کمال پاشازاده مشهور استفاده کرده است. این مقطع او راست :
خیال خرده فکرایت وصف دنداننده دلدارک
لاَّلی تا که نظمک او له در و گوهر مکنون.
( قاموس الاعلام ترکی ).

لالی. ( حامص ) گنگی. بی زبانی. گفتن نتوانستن. بکم. بکامة.

لالی. ( اِخ ) اسمش میرخرد برادر میرکلان سبزواری است. فاضل خوش طبعی بوده و این دو شعر از او است :
به این شادم که باشد یار سرگرم جفای من
که یادی میدهد از اعتمادش بر وفای من.
او در حجاب از من و من منفعل از او
در حیرتم که چون طلبم کام دل از او.
( آتشکده آذر ص 81 ).

لالی. ( اِخ ) حسن بیگ. از شعرای ایران و از مردم همدان. وفات به سال 1002 هَ. ق. این بیت او راست :
مرا ز بستر هجران سر جدائی نیست
بجز خیال تو با غیر آشنائی نیست.
( قاموس الاعلام ترکی ).

لالی. [ لال ْ لی ] ( اِخ ) تماس آرتور دو. بارُن دوتلندال. فرمانفرمای فرانسه در هند. مولد رُمانس ( درُم ) ( 1766 - 1702 ).

لالی. ( اِخ ) موضعی به مغرب اصفهان.

لالی. ( اِخ ) دهی از دهستان بخش قلعه زراس شهرستان اهوازواقع در 44 هزارگزی شمال قلعه زراس دارای 220 تن سکنه شیعه فارسی زبان. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

توماس - آرتوردو فرماندار فرانسه در هند ( و . رمانس درفینه ۱۷٠۲ - مقت. ۱۷۶۶ م. ). وی از انگلیسها شکست خورد و در برگشت باتهام خیانت محکوم و اعدام شد .
( اسم ) جمع لولو مرواریدها: چنانکه در کتاب محکم و کلام قدیم لالی این سه اسم متعالی را در یک سلک نظم قرار داده است ...
جمع لوئ لوئ از شعرا و قضات عثمانی قرن نهم هجری از سنجاق ساروخان وی از محضر درس کمال پاشازاده مشهور استفاده کرده است .

فرهنگ معین

(لَ لِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ لؤلؤ، مرواریدها.

فرهنگ عمید

( لآلی ) = لؤلؤ

واژه نامه بختیاریکا

سرزمین صاف دشت هموار، مرکزی ترین نقطه بختیاری ، شهر الگوی گویش بختیاری اصیل

دانشنامه عمومی

لالی، شهری در شمال استان خوزستان و مرکز شهرستان لالی است.
مردم لالی از ایل بختیاری هستند و به زبان لری بختیاری سخن می گویند. [ ۲]
شهر لالی از جنوب به شهرستان مسجدسلیمان، از شرق و جنوب شرقی به شهرستان اندیکا، از جنوب غربی به گتوند، از شمال و شمال غربی به شهرستان دزفول محدود می شود. مساحت آن حدود ۱٬۴۰۰ کیلومتر مربع است.
این شهر دارای زمستانهای نسبتاً سرد و تابستان های گرم و بهاری دلپذیر می باشد. میزان بارندگی سالانه حدود ۵۰۰میلیمتر است. ارتفاع آن از سطح دریا نزدیک ۴۹۳ متر است.
بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، ۱۸٬۴۷۳ نفر ( ۴٬۸۲۳ خانوار ) جمعیت داشته است. [ ۳]
عکس لالی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

dumbness (اسم)
لالی

پیشنهاد کاربران

لالی ( Lali ) در زبان سانسکریت به معنی دختر عزیز هست
جمعِ لؤلؤ ، مروارید ها
کلمه ی عربی هست. مفرد ِش لوءلوء هست. ( لآلی کلمه ی جمع هست ) . = مرواریدها. دُر ها /گوهری که معمولا سفید و درخشانه ، داخل برخی نرم تنان دو کفه ای مانند صدف مروارید درست میشه.
لالی اسم پسر مهدی خان بختیاروند پسر خلیل خان بختیاروند پسر جهانگیر خان بختیاروند ایلخان از طایفه منجزی بختیاروند است
مهدی پور های منجزی از نسل مهدی خان هستند
لالی پسر مهدی خان بهداروند
پسر خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان پسر جهانگیر خان بختیاروند ایلخان *طهماسب *پسر شاه حسین خان پیلی بختیاروند ایلخان پسر رستم خان بختیاروند پلنگ
تیره مهدی پور *مهدی وند*
...
[مشاهده متن کامل]

طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی بهداروند
تیره لالی ساکن در خوزستان و لرستان
پسران مهدی خان ( لالی. عالی. شاه قلی
. . . .

دشت لاله
درر ، مروارید
شهر لالی::معنی به لری بختیاری
لالی ::لاله ای. دشت لاله

بپرس