لال کردن


معنی انگلیسی:
to make or strike dumb, to silence

لغت نامه دهخدا

لال کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خاموش ساختن. از سخن گفتن بازداشتن :
چو بلبل آمدمت تاچو گل ثنا گویم
چو لاله لال بکردی زبان تحسینم.
سعدی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- قدرت تکلم را از کسی گرفتن ابکم ساختن .۲- از تکلم باز داشتن خاموش کردن : چو بلبل آمدمت تا چو گل ثنا گویم چو لاله لال بکردی زبان تحسینم . ( سعدی لغ. )

مترادف ها

dumb (فعل)
خفه کردن، لال کردن، خاموش کردن

dumbfound (فعل)
متحیر کردن، لال کردن، بلاجواب گذاشتن

dumfound (فعل)
متحیر کردن، لال کردن، بلاجواب گذاشتن

فارسی به عربی

اخرس

پیشنهاد کاربران

بپرس