لاف زن
/lAfzan/
مترادف لاف زن: پراکنده گو، چاخان، خودستا، خویشتن ستا، صلف، گزافه گو، لاف پیما، مدعی، هرزه درا
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. خودستا.
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
لافزن
لافزن، خودستا، ادم لاف زن، خود فروش
لافزن، پرحرف، خودستا، ریشخند کن، سخریه کن
لافزن، خودستا، دروغ بزرگ و فاحش، لی لی کننده
لافزن، خودستا، گزافه گو، رجز خوان
لافزن، خودستا
لافزن، بت، صنم، معبود، خدای دروغی، دغل باز
لافزن، خودستا، گاسگن
ولگرد، لافزن، ادم نامرتب
لافزن، خودستا، چاخان، متظاهر
لافزن، خودستا، از روی خودستایی
لافزن، از روی لاف و گزاف
فارسی به عربی
متبجح
پیشنهاد کاربران
لافنده . [ ف َدَ / دِ ] ( نف ) آنکه لافد. آنکه لاف زند : از این لافندگان و آوازجویان بگذر ای حجت که تو مرد حق و زهدی نه مرد لاف و آوازی . ناصرخسرو.
بادفروش. [ ف ُ ] ( نف مرکب ) بمعنی بادپر است. آنچه بعضی محققین گمان برده اند که بادفروش فارسی تراشیده اهل هند است از عدم اعتنا بود، چرا که شاعر مذکور به هند نیامده و بدخشانی الاصل و همدانی المولد است. نصیرای بدخشانی گوید :
... [مشاهده متن کامل]
بسان بادفروشان چه بادپیمائی
که در شرافت ذات از گروه ابراری.
( از آنندراج : بادپران ) .
متکبر. لاف زن. رجوع به بادبر، بادپر، بادغن ، بادفر، فیاش ، بادپران ، لاف زن ، بادفرا و بادخوان شود. || آنکه انساب مردم نام بنام یاد کند بر سبیل مدح و آنرا در عرف بهک خوانند به های تازی مخلوطالتلفظ به ها و الف و تای هندی و رشیدی ترجمه بادخوان بلفظ بادفروش کرده و در این صورت بینهما ترادف بود. ( آنندراج : بادپران ) .
... [مشاهده متن کامل]
بسان بادفروشان چه بادپیمائی
که در شرافت ذات از گروه ابراری.
( از آنندراج : بادپران ) .
متکبر. لاف زن. رجوع به بادبر، بادپر، بادغن ، بادفر، فیاش ، بادپران ، لاف زن ، بادفرا و بادخوان شود. || آنکه انساب مردم نام بنام یاد کند بر سبیل مدح و آنرا در عرف بهک خوانند به های تازی مخلوطالتلفظ به ها و الف و تای هندی و رشیدی ترجمه بادخوان بلفظ بادفروش کرده و در این صورت بینهما ترادف بود. ( آنندراج : بادپران ) .
خودپیرا
پشت هم انداز
لاف زن و خودستا = بلند پرواز
دروغگو و چاخان
چرت گو
چرت و پرت گو
چرت و پرت گو
دروغ پرداز
دروغ پندار