لازوق

لغت نامه دهخدا

لازوق. ( ع ص ) لزوق. || مرهمی که تا به شدن جراحت چسبان باشد. ( منتهی الأرب ). دوائی که بر ریش نهند و بر جای بگذارند تا بُرء : یا موضع رگ را به داروی لازوق و پشم خرگوش ببندند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || ( اِ ) سریش.

فرهنگ معین

[ ع . ] ۱ - (ص . ) چسبنده . ۲ - (اِ. ) مرهمی که بر جراحت گذارند تا موقعی که بهبود یابد.

پیشنهاد کاربران

بپرس