لغت نامه دهخدا
- کشتی لاروب ؛ کشتی پاک کننده گل و لای رودخانه.
- لاروب کردن ؛ لاروبی. پاک کردن گل و لای قنات یا چاه و غیره.
لاروب. ( اِخ ) نام دهی از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهگیلویه شهرستان بهبهان. واقع در یازده هزارگزی جنوب باختری لنده مرکز دهستان. دارای 70 تن سکنه. زبان اهالی فارسی و لری. شغل آنان زراعت و حشم داری. صنایع دستی و قالیچه و جوال و گلیم بافی. راه آنجا مال رو و محصول آن غلات و انجیر و لبنیات و پشم و انار است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
مترادف ها
ماشین لاروبی، لاروب، الت تنقیه قنات و مانند ان
ماشین لاروبی، لاروب
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید