لاخی

لغت نامه دهخدا

لاخی. ( ع ص ) صادق. خالف. وافق و صانع ( ضد ). ( معجم متن اللغة ).

لاخی. ( اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند. واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری قاین و 14 هزارگزی شمال راه اتومبیل رو قاین به رشخوار. جلگه ، گرمسیر، دارای 65 تن سکنه شیعه. فارسی زبان. آب آن از قنات. محصول آن غلات و شلغم ، و تریاک ، شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی. وراه آنجا مالرو است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

لاخی. ( اِخ ) دهی از دهستان جلگه زوزن بخش خواف ، شهرستان تربت حیدریه. واقع در 118 هزارگزی جنوب باختری زوزن و 13 هزارگزی باخترراه شوسه عمومی رود به قاین. دامنه ، گرمسیر، دارای 145 تن سکنه ، شیعی ، آب آن از قنات و راه آن مالرو و محصولش غلات و شلغم و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان جلگه زوزن بخش خواف شهرستان تربت حیدریه

گویش مازنی

/laaKhi/ سوراخ

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
اخو (۹۶ بار)
ل (۳۸۴۲ بار)
ی (۱۰۴۴ بار)

دانشنامه عمومی

لاخی ( نپال باسا: लाखे یا lā - khé ) ( املای جایگزین Lakhe , Lākhay ) رقص دیو در کارناوال خداست.
میدان دوربار، میدانی تاریخی در کاتماندو، نپال، رو به کاخ های باستانی و مزین به معابد هندو، همیشه پر از جمعیت مشتاق در آخرین روز ایندرا جاترا، جشنواره بزرگداشت ایندرا، پادشاه هندو بهشت است. در این صحنه الهی، لاخه دیو در میان خدایان و خدایان بی امان و بی خیال می رقصد. او با چهره ای خشن، نیش های بیرون زده و یالی از موهای قرمز یا سیاه به تصویر کشیده شده است. [ ۱] [ ۲]
دیگر موجود افسانه ای رایج در فولکلور نپال، خیاه است که به صورت موجودی میمون مانند چاق و مودار به تصویر کشیده می شود.
عکس لاخیعکس لاخی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس