لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
لاخه ( به اسپانیایی: Lage ) یک دهستان اسپانیا است. [ ۱]
لاخه ۳۷٫۴۸ کیلومترمربع مساحت و ۳٬۵۵۸ نفر جمعیت دارد.

این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفلاخه ۳۷٫۴۸ کیلومترمربع مساحت و ۳٬۵۵۸ نفر جمعیت دارد.


wiki: لاخه
پیشنهاد کاربران
تِلِخِن از تِلِ خِن ساخته شده که در آن تِلِ یعنی جمع و انباشته شده مانند تلنبار / تلمبه ( تلنبه ) / تِلِ مو ( جمع کننده مو ) / و . . .
خِن / خَن / خُن همگی با خان / خین / خون / کان /کین / کون /شان / شین / شون همریشه میباشد و در همه آنها به استقرار / ریشه / جایگاه و ارزش اشاره شده است ؛ همچنین تِلِ اگر از تال / طول بوده باشد یعنی بالا / زیاد که خود نشان از جمع شدن و ازدیاد دارد ؛ همچنین در جمع شدن و ازیاد و توده شدن هم میتوان معنای دیگری از این جمع شوندگی را یافت پس میتوان گفت در تِلِخِن منظور از تِلِ زیادی نیست بلکه جمع شوندگی و تودگی ملاک است این تودگی منجرب به ریزتر شدن شده => تلخن = ریز ریشه / ریز خانه / کم جایگاه / کم ارزش و . . . که استعاره از افراد کوچک اندام شد.
... [مشاهده متن کامل]
تِلِخ در زبان مازندرانی به زوار و وسایل متصله گفته میشود که خود میتواند از تِلِ لِخ ( لِخه = کوچک و لاخ ) مانند سولاخ / لاخه / سنگلاخ ؛؛؛ لاخ به هر چیز جدا/ شکافته و منفصل اشاره دارد = تیکه که در تِلِخ مینای اندام و دستگاها و زوار را میدهد که از هم منفصل هستند = ریزلاخه ها
از سویی دیگر واژه لِخِه با لَغه یکی میباشد و مجددا اشاره به منفصل دارد = هر چیزی محرک و لغزنده / تیکه شده و ریز / کوچک
خِن / خَن / خُن همگی با خان / خین / خون / کان /کین / کون /شان / شین / شون همریشه میباشد و در همه آنها به استقرار / ریشه / جایگاه و ارزش اشاره شده است ؛ همچنین تِلِ اگر از تال / طول بوده باشد یعنی بالا / زیاد که خود نشان از جمع شدن و ازدیاد دارد ؛ همچنین در جمع شدن و ازیاد و توده شدن هم میتوان معنای دیگری از این جمع شوندگی را یافت پس میتوان گفت در تِلِخِن منظور از تِلِ زیادی نیست بلکه جمع شوندگی و تودگی ملاک است این تودگی منجرب به ریزتر شدن شده => تلخن = ریز ریشه / ریز خانه / کم جایگاه / کم ارزش و . . . که استعاره از افراد کوچک اندام شد.
... [مشاهده متن کامل]
تِلِخ در زبان مازندرانی به زوار و وسایل متصله گفته میشود که خود میتواند از تِلِ لِخ ( لِخه = کوچک و لاخ ) مانند سولاخ / لاخه / سنگلاخ ؛؛؛ لاخ به هر چیز جدا/ شکافته و منفصل اشاره دارد = تیکه که در تِلِخ مینای اندام و دستگاها و زوار را میدهد که از هم منفصل هستند = ریزلاخه ها
از سویی دیگر واژه لِخِه با لَغه یکی میباشد و مجددا اشاره به منفصل دارد = هر چیزی محرک و لغزنده / تیکه شده و ریز / کوچک
در گویش ایل عرب خمسه به معنای دیگر و دوباره بکار می رود.
لاخِه جِئت ( جیت ) دوباره آمدی؟
لاخِه ماریدک = دیگر تو را نمی خواهم، دیگر تو را دوست ندارم
لاخِه جِئت ( جیت ) دوباره آمدی؟
لاخِه ماریدک = دیگر تو را نمی خواهم، دیگر تو را دوست ندارم
به معنی شاخه نیز به کار میرود شاخه درخت
شاخه به گویش کازرونی ( ع. ش )