به باور من، پسوند لاخ در فارسی معنی زار میدهد و اشاره دارد به برجسته ، انباشته. . . مثل نیزار. .
لاخ:تار ( مثل تار مو ) . رابط ( واحد ) شمارش هرچیز باریک مثل ساقه غلات، وترکه.
نمونه:لاخ های بی برکت گندم را همچو موهایی از کله کل از پشت خاک بر چیند. ( کلیدر ج۱ص۱۵۱ )
محمدجعفر نقوی
پسوندِ مکانیِ ( لاخ ) با واژگانِ ( لای، لایه ) در زبان پارسی از یک بُن و ریشه است، و جالب است که بدانید واژه ( لاخ ) در زبان پارسی با واژه ( Lage لاگِ ) به چمِ ( جا، مکان، موقعیت، وضعیت، لایه ) در زبان آلمانی از یک بُن و ریشه است و همچنین با واژگانِ ( loc، local، location ) و ( to lay ) در زبان انگلیسی ، همبسته و مرتبط است.
... [مشاهده متن کامل]
اکنون معما ساده شده است؛ چراکه به آسانی می توانید با یک جستجوی ساده ( Lage etymology )
واژگانِ همبسته با آن را در زبانهای گوناگون مانندِ ( هیتی، تخاریA، تخاری B، زبانهایِ اسلاویک و. . . ) پیدا کنید. برای نمونه در زبان لاتویایی ( luga ) به چمِ ( گِل و لای، لجن، ته مانده ) یا در زبانِ هندواروپایی و باستانیِ هیتی ها که بیشترین اشتراک را با زبان پارسی دارد، واژه ( la - a - ki ) را داریم.
لاخ/ L�kh : تراش تیز و تک افتاده ی کوه.
مانند: یعنی میان محله ی شما چار لاخ هیزم یافت نمی شود؟
کلیدر
محمود دولت آبادی
لاخ/ l�x : ( ا. ) سنگ سخت کوه، کوه
لاخ پُش/ laxpoš : سنگ پشت
... [مشاهده متن کامل]
واژه نامه ی گویش تون ( فردوس )
تالیف: محمد جعفر یاحقی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
لاخ L�kh : تراش تیز و تک افتاده ی کوه
مانند: خوابی خوش در سایه ی یک لاخ، بیخ آبرُفت یک رودخانه.
کلیدر
محمود دولت آبادی
لاخ به معنی جای سخت و محکم هم گفته میشود
پسوند پارسب نشان دهنده جای و گاه، مانند لیک در ترکی که از فارسی به ترکی رفته. چون واژه پارسی ان تاریخی تر است.
گفتگو، حرف زدن در زبان مُلکی گالی ( زبان بومیان رشته کوه مکران در جنوب شرق کشور )
به معناى آخر یا پایان
نوک پستان حیوانات را نیز گویند