لاادریه

لغت نامه دهخدا

لاادریه. [ اَ ری ی َ ] ( اِخ ) فرقه ای از سوفسطائیه قائلین به توقف در وجود هر چیز و علم به هر چیز. جرجانی گوید: هم الذین ینکرون العلم بثبوت شی ٔو لاثبوته و یزعمون انه شاک و شاک فی انه شاک و هلم جرا. ( تعریفات ). گروهی هستند از فرقه سوفسطائیة و شرح آن در ضمن معنی سوفسطائیة بیاید انشأاﷲ تعالی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). شکاکین . ( دُزی ). مرتابین.

فرهنگ عمید

فرقه ای از سوفسطائیه که منکر اغلب بدیهیات هستند، و جز پاره ای حقایق کاملاً روشن همه چیز را با شک و تردید تلقی می کنند. دربارۀ حصول علم و معرفت به اشیا و حقایق اعتقاد دارند که نمی توان در هیچ موردی از حاصل شدن علم اطمینان داشت. &delta، در قرن پنجم پیش از میلاد در یونان پیدا شدند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] لاادریه، کسانی که منکر علم و شناخت درباره واقعیت اشیاء و علی الخصوص امور مابعدالطبیعی اند.
این اصطلاح در تاریخ اندیشه اسلامی با مفاهیم حسبانیه و سونطانیه پیوند معنایی دارد. واژه لاادریه مرکّب است از حرف نفی «لا»، صیغه متکلم وحده «ادری» از ریشه د - ر - ی، و «یه» نسبت، که آن را به اسم جمع یا فرقه بدل کرده است. لاادری به معنای «نمی دانم» یا «به آن علم ندارم» (لاادراه به) است که، از قضا، در سخنان برخی از بزرگان دین به معنایی پسندیده به کار رفته، از جمله در نهج البلاغه (حکمت۸۵) آمده است «من ترک قول لاادری اصیبت مقاتله» هرکس گفتن نمی دانم را ترک کند، خود را به هلاکت کشانیده است. علاوه بر آن، در تحقیقات ادبی سنّتی در مواردی که سراینده بیتی یا گوینده قطعه ای را نمی دانستند، اغلب در کنارش واژه لاادری را می نوشتند، یعنی گوینده آن را نمی شناسم.
معادل
واژه لاادریه – که احتمالاً «نمی دانم گویان» معادل فارسی نسبتاً دقیقی برای آن است – در متون سده های هفتم و هشتم و پس از آن به کار رفته است. در روزگار معاصر، آن را معادل آگنوستیسسیسم به کار برده اند، هر چند برخلاف تصور بعضی، معادلی تازه برای اصطلاح غربی مذکور نیست و مسبوق به سابقه است. لاادریه و آگنوستیسیسم بر یک معنا و مصداق دلالت می کنند و مترجمان سرشناس معاصر، از جمله عباس زریاب خویی و یحیی مهدوی و حمید عنایت، لاادریه را در برابر آگنوستیسیسم به کار برده اند. البته قدمت کاربست لاادریه از آگنوستیسیسم – که آن را تامس هنری هاکسلی در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی وضع کرد – بسی بیش تر است.
مضمون و محتوا در تاریخ
از حیث تاریخی، مضمون و محتوای عقاید لاادریه، که در پاره ای از آثار کلامی و فلسفی ذکر شده، با آرای برخی از سوفسطاییان شکاک یونانی سازگار است و حتی می توان گفت در اصل از آنان گرفته شده است. به همین سبب، در منابع اسلامی سده های نخستین، اغلب اصطلاح سوفسطاییه و حسبانیه در معنایی اعم به کار رفته است، که شامل لاادریه نیز می شود. بنابراین، برای شناخت بهتر لاادریه پیش از هر چیز باید اجمالاً دانست که سوفسطاییان شکاک یونانی چه کسانی بودند و چه آرایی داشتند. به گزارش دیوگنس لائرتیوس، ملیسوس، فیلسوف ایتالیایی، هرگونه اظهارنظر درباره خدایان را خطا می دانست، به این دلیل که علم به آن ها غیرممکن است. نمونه مشهورتر، متفکر معاصر او در قرن پنجم قبل از میلاد، پروتاگوراس، بود که در آغاز ِ کتابی با عنوان درباره خدایان، بنا بر روایت لائرتیوس، نوشت: «درباره خدایان، من وسیله ای در اختیار ندارم که بدانم وجود دارند یا وجود ندارند، زیرا موانع بسیاری در راه شناخت وجود دارد؛ ابهامِ مسئله و کوتاهی عمر آدمی». گاتری، که پروتاگوراس را صریحاً لاادری دانسته، نوشته است که این سخن پروتاگوراس را، علاوه بر لائرتیوس، ائوسبیوس و سکستوس نیز نقل کرده اند. افلاطون در ثئای تتوس به آن اشاره کرده است. شایان توجه است که آگنوستیسیسم به معنای مذهب لاادری را هاکسلی در نیمه دوم قرن نوزدهم در بحبوحه مباحثات و مشاجرات فکری درباره باورهای دینی وضع کرد. در این بحثها، آگنوستیک (لاادری) کسی بود که اعتقاد داشت به سبب محدودیتهای ذاتی و غلبه ناپذیر ذهن انسان ، نمی توان به خدا ، وجود یا عدم او، علم پیدا کرد. علاوه بر هاکسلی، که واضع و مدافع آگنوستیسیسم (مذهب لاادری) بود، در دوره جدید تاریخ مغرب زمین تعدادی از فیلسوفان، به سبب فلسفه اساساً لاادریشان (یعنی این اندیشه که انسان درباره موضوعات و امور مابعدالطبیعی، از جمله وجود خدا و جاودانگی نفس، که از حیطه مشاهده حسی و اثبات تجربی خارج اند، نمی تواند حکم یا گزاره ای ایجابی یا سلبی بیان کند و فقط می تواند به «نمی دانم» اکتفا کند)، رسماً لاادری (آگنوستیک) خوانده شده اند، از جمله: دیوید هیوم، ایمانوئل کانت، اگوست کنت، هربرت اسپنسر، و برتراند راسل.
اصطلاح حسبان
...

پیشنهاد کاربران

بپرس