لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
بمعنی ندانم . نمیدانم
( جمله فعلی : صغیه متکلم وحده ) نمی دانم ندانم . توضیح غالبا در موردی که قایل بیتی یا قطعه ای را نمیدانند این جمله عربی را آورند یعنی گویند آنرا نمی شناسم . یا لاادری قائله . ( جمله فعلی ) گوینده آنرا نمی دانم
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) (فلسفه ) = لاادریه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ابراهیمی ، ،
ناشناس
ناشناخته
ناشناس
ناشناخته
" درک " یا " لاادری "؛
" لادری؛نمی دانم " رفت " به درک ". جایش را گرفت.
" لادری؛نمی دانم " رفت " به درک ". جایش را گرفت.
پس طبق فرمایش بهمن خان حضرت علی خودش لاادری بوده اند. . . !.
ندانم گرا، آگنوستیک
نه وجود خدا را قبول دارد و نه آن ر انفی می کند.
ندانم کیش؛ ندانم گرا؛ کسی که به وجود یا عدم وجود خدا اطمینانی ندارد.
بی خدا، خداناباور
بنام خدا
با سلام، حضرت علی ( ع ) فرموده اند کسی که کلمه لاادری یعنی نمیدانم را فراموش کند زندگی وی تباه خواهد شد.
با تشکر
با سلام، حضرت علی ( ع ) فرموده اند کسی که کلمه لاادری یعنی نمیدانم را فراموش کند زندگی وی تباه خواهد شد.
با تشکر