لائح. [ ءِ ] ( ع ص ) آشکار. پیدا. پیداشونده. || درخشان. ( غیاث ). لائح. [ ءِ ] ( اِخ ) نامی است شخصی را و او از بعض روافض قطعه ذیل را نقل کرده است : اذا المرجی سرک ان تراه یموت بدائه من قبل موته فجدد عنده ذکری علی وصل علی النبی و اهل بیته.
( البیان والتبیین ج 3 ص 209 ).
فرهنگ فارسی
۱- ( اسم ) پیدا شونده . ۲- ( صفت ) آشکار هویدا : او ( امیرمنتصر ) این قطعه - که آثار مردی از معانی آن ظاهر و لایح است - انشا کرد . ۳- درخشان . نامی است شخصی