قیومیت

/qayyumiyyat/

برابر پارسی: سرپرستی

معنی انگلیسی:
self-existence

لغت نامه دهخدا

قیومیت. [ ق َی ْ یو می ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) قیوم بودن. قائم بالذات بودن. ( فرهنگ فارسی معین ) : هرچه در عقل محال است ، اﷲ بر آن قادر بر کمال است و در قدرت بی احتیال است ، و در قیومیت بی گشتن حال است. ( فرهنگ فارسی معین از کشف الاسرار ج 2 ص 507 ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) قیوم بودن قائم بالذات بودن : هر چه در عقل محالست الله بر آن قادر بر کمالست و در قدرت بی احتیالست و در قیمومیت بی گشتن حالست ...

فرهنگ عمید

قیوم بودن، قائم به ذات بودن.

فارسی به عربی

الإنتداب

پیشنهاد کاربران

قیمومیت: پیمانی که بر پایه آن، قانون یا کسی به دیگری قدرتی می دهد تا به نام او و برای او هر کاری که شایسته است، انجام دهد. ( Le Petit Robert 1 )
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
زاماگی zāmāgi ( مانوی: zāmāgih )
به پهلوی "سِتوریه" = قیومیت ، سرپرستی مال و اموالی که به خود انسان تعلق ندارد.