قیمه

/qeyme/

برابر پارسی: گوشت ریزه

معنی انگلیسی:
minced meat, hashed meat

لغت نامه دهخدا

قیمه. [ ق َ / ق ِ م َ / م ِ ] ( ترکی ، اِ ) گوشت ریزریزکرده یا چرخ شده. || خورش که با گوشت خردکرده تهیه کنند. طرز تهیه آن بدینگونه است که یک کیلو گوشت را ریز خرد و یا از چرخ رد کنند.ابتدا قدری پیاز در روغن سرخ نمایند و پیاز را بیرون آورده گوشت را در همان روغن سرخ کنند، سپس 300 گرم لپه را تفت داده در آب داخل کنند و آنگاه نمک و ادویه و پیازهای سرخ شده را در آن ریزند و چون پخته شود ممکن است آب گوجه فرنگی هم به آن اضافه کنند و یا اگر خواهند سیب زمینی را پس از خلال یا خرد کردن سرخ کرده نزدیک برداشتن خورش در آن میریزند. بعضی بعنوان ترشی غوره در قیمه کنند یا چند دانه لیمو عمانی خشک راسوراخ کرده در قیمه اندازند. ( فرهنگ فارسی معین ).
- قیمه سرموری ؛ نوعی از قیمه که بسیار خرد و باریک کنند. ( آنندراج ) :
گر بزلف عنبرین دل گاه گاهم میکشد
قیمه سرموری آن خط سیاهم میکشد.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
دلم از حلقه زلفش ننهد پای برون
گر کشد قیمه سرموریش آن خط سیاه.
عبدالغنی قبول ( از آنندراج ).
- قیمه شوربا ؛ نوعی از شوربا.( آنندراج ).
- قیمه و قرمه ( قورمه ) کردن ؛ بقصد کشت کسی را زدن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

مونث قیم، گوشت خردکرده، خورشی که باگوشت ریزکرده درست کنند
( اسم ) ۱ - گوشت ریز ریز کرده یا چرخ شدن ۲ - خورشی که با گوشت خرد کرده تهیه کنند . طرز تهیه : یک کیلو گوشت ریز را خرد و یا از چرخ رد کنند . ابتدا قدری پیاز در روغن سرخ نمایند و پیاز را بیرون آورده گوشت را در همان روغن سرخ کنند . سپس ۳٠٠ گرم لپه را تفت داده در آب دخل کنند و آنگاه نمک و ادویه و پیازهای سرخ شده را رد آن ریزند . و چون پخته شود ممکن است آب گوجه فرنگی هم به آن اضافه کنند و یا اگر خواهند سیب زمینی بریزند . سیب زمینی را پس از خلال یا خرد کردن سرخ کرده نزدیک برداشتن خورش در آن می ریزند . بعضی به عنوان ترشی غوره در قیمه کنند یا چند دانه لیمو عمانی خشک را سوراخ کرده در قیمه اندازند . یا قیمه سر موری . نوعی از قیمه که بسیار خرد و باریک کنند : گر بزلف عنبرین دل گاه گاهم می کشد قیمه سر موری آخ خط سیاهم می کشد . یا قیمه شوربا . نوعی شورباست . یا قیمه و قرمه ( قورمه ) کردن . به قصد کشت کسی را زدن .
ارز هر چیزی . بهائ در برابر کالا یا ثبات و دوام بر چیزی .

فرهنگ معین

(ق مِ ) [ تر. ] (اِ. ) گوشتی به صورت قطعه های ریز و کوچک بریده شود.

فرهنگ عمید

۱. خورشی که از گوشت ریزکرده، لپه، پیازداغ، سیب زمینی سرخ کرده، و رب تهیه می شود.
۲. گوشت خردکرده.
* قیمه کردن: [عامیانه، مجاز] ریز کردن، ریزریز کردن گوشت و مانند آن.

گویش مازنی

/ghayme/ گوشت ریز شده

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قَیِّمَةٌ: پایدار و استوار-قائم (قائم به امر بندگان واین بدان جهت است که این کتاب خیر دنیا و آخرت پیرو خود را تامین و تضمین نموده و قائم بر اصلاح حال معاش و معاد ایشان است .قیام بر هر چیز به معنای درست کردن و حفظ و تدبیر و تربیت و مراقبت و قدرت بر آن است ،چون ق...
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)

«قیّمة» از مادّه «قیام» به معنای صاف و مستقیم است، یا محکم و پابرجا، یا ارزشمند و پربها، و یا همه این مفاهیم در آن جمع است.

مترادف ها

mince (اسم)
ریزه، قیمه، گوشت قیمه

stuffing (اسم)
چاشنی، قیمه، لایی، گیپا، بوغلمه

forcemeat (اسم)
کنسرو، قیمه

executrix (اسم)
قیمه، وصیه، زن اجرا کننده

فارسی به عربی

حشوة , لحم مفروم

پیشنهاد کاربران

عه آقای بهنام رضایی یاد رفت بود از شما بپرسم
ادعاها ( که �فارسی اکثر فعل ها ترکی است� یا �هر واژه ای که ق و ع دارد فارسی نیست� و… ) ، بیشتر ساخته ی ذهن شبه زبان شناسان فضای مجازی است و هیچ پایه ی علمی ندارد. اجازه بدهید من با استناد به منابع معتبر زبان شناسی به چند بخش از این ادعاها پاسخ بدهم:
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
۱. ادعا: �فارسی اکثر فعل ها ترکی است�
❌ کاملًا نادرست
فارسی ( شاخه ی زبان های هندواروپایی، گروه ایرانی )
ترکی ( شاخه ی زبان های ترکی/آلتایی یا اورالی، طبق تقسیم بندی کلاسیک ) .
📌 تفاوت بنیادی در ساخت فعل:
فارسی → تصریف بر اساس ریشه و بن: �می روم، رفتم، رفته بود�
ترکی → صرف آگلوتیناتیو با پسوندها: �gidiyorum, gittim, gitmişti�
یعنی سیستم فعل این دو زبان اساساً متفاوت است. اگر فعل های فارسی �ترکی� بودند، باید دستور زبان فارسی شبیه ترکی می بود ( آگلوتیناتیو و با پسوندهای زنجیره ای ) .
📚 منابع:
R�diger Schmitt, Compendium Linguarum Iranicarum ( 1989 )
Lars Johanson & �va �. Csat�, The Turkic Languages ( 1998 )
هیچ زبان شناس معتبری در جهان نگفته که فعل های فارسی ترکی اند.
- - -
۲. ادعا: �واژه هایی که ق یا ع دارند، فارسی نیستند�
❌ این هم اشتباه جدی
در اوستایی و فارسی میانه واج هایی نزدیک به �ع� و �ق� وجود داشتند.
�ع� → به صورت همزه یا واکه ی گلوتال.
�ق� → در پهلوی گاهی به صورت کاف /گ/ یا همزه نوشته می شده.
نمونه ها:
اوستایی aēta - = زندگی.
پهلوی: ʿātaxš = آتش ( ← �ع� در خود پهلوی وجود دارد ) .
پهلوی: kaδāg = خداک ( با واجی شبیه ق ) .
📚 منابع:
MacKenzie, A Concise Pahlavi Dictionary ( 1971 )
Kent, Old Persian Grammar ( 1953 )
بنابراین وجود �ق� یا �ع� اصلاً نشانه ی غیرایرانی بودن واژه نیست.
- - -
۳. درباره ی قیمه و قیلیچ ( q�l - )
درست است که �قیمه� ( گوشت خردشده ) در فارسی از ترکی آمده ( از qıyma ← ریزریده ) .
�قیلیچ / q�l�č� ( شمشیر ) در ترکی قدیم از ریشه ی q�l - ( زدن، بریدن ) است.
ولی این دو ریشه جدا هستند.
qıyma ← از فعل qıy - ( ریز کردن ) .
q�l - ← بریدن/کردن.
هم ریشگی اینها در سطح �ترکی� است، ولی اینکه فارسی �فعل ها را از ترکی گرفته� باشد، سخن بی پایه است.
📚 Sir Gerard Clauson, An Etymological Dictionary of Pre - Thirteenth - Century Turkish ( 1972 )
- - -
۴. ادعا: �عشق واژه ای ترکی است ( از اش ایک ) �
❌ این ادعا هم ساختگی است.
�عشق� ریشه ی عربی دارد: ʿišq ← از ریشه ی �ʿ - ش - ق� ( پیچیدن گیاه عشقه ) .
در تمام متون عربی قبل از ورود به فارسی وجود دارد.
ساختی مثل �اش ایک� به هیچ وجه با قواعد شناخته شده ی ترکی قدیم منطبق نیست.
📚 منابع:
Edward William Lane, Arabic - English Lexicon ( 1863–1893 ) , ذیل عشق.
Dehkhoda, ذیل عشق.
- - -
۵. ادعا: �ادب، اداب، از آدمک و ترکی است�
❌ غلط.
�ادب� عربی است ← adab ( رفتار درست، نیکویی ) .
�آداب� جمع عربی �ادب� است.
هیچ ریشه ی ترکی برای این کلمه ثبت نشده.
📚 منابع:
Hans Wehr, A Dictionary of Modern Written Arabic ( 1976 ) .
- - -
🔑 جمع بندی
درست است که زبان فارسی واژه های از ترکی گرفته ( به خصوص در دوره ی سلجوقی و تیموری و صفوی ) .
اما ادعاهایی مثل �اکثر فعل های فارسی ترکی است� یا �هر واژه ای با ق و ع ترکی است� هیچ سند علمی ندارد.
بیشتر این حرف ها از طرف افرادی مطرح می شود که یا زبان شناس نیستند، یا دیدگاه های هویتی/ایدئولوژیک دارند.
- - -

کلماتی که ق دارند و عین دارند نمیتوانند فارسی باشند، منبع دکتر معین مخصوصا امثر کلماتی که ع دارند ترکی هست چرا چون ای حلقی در خط عربی هیچ کارکتری برای نوشتنش نیست همچنین ای کوتاه، لذا کلمه ای مثل عشق رو
...
[مشاهده متن کامل]
که ترکی هست هیگی پیدا نمیکنند براش قصت میسازند که اسم گیاهی بنام عشقه بوده و فلانو داستانی سرایی حال اینکه عشق کلمه ای ترکی هست، از اش به معنی همسر و همراه، و جفت با ساختار ایق ترکی به صورت صفت یا اسم در میاد، ایشق منتهی چون ای کوتاه نداریم و باید کوتاه تلفظ بشه به صورت عشق نوشته میشه، اشیق ها گروهی بسیار قدیمی در فرهنگ تورک هستند، لذا اقای اقبالی وقتی برای کلمه ای هیچ توضیحی در فارسی وجود نداره نمیگن احتمالا فارسی نیست چون احتمالی وجود نداره یعنی اینا بدهیات استنباط هست بعد شما علت دشمنیت با تورک چیه حاضری همه کلمات رو بگی عربیه ولی یکی رو نگی ترکیه چرا چون اساس ابن زبان ترکی هست و میخایین از بیخ و بن همه گیز. انکار کنید، دوست من زبان دری تورکیش خیلی بیشتر از عربیه و اکثر کلمات تورکی هستند نثل ادب، ادب از ادمک یعنی رفتار، ادبیات یعنی هر چیزی که در مورد رفتار و نیکویی و غیره صحبت میکنه، ادب اداب دارد، یعنی رفتار شیوه انجام دارد همون اداب خودش باز ترکی هست یعنی شیوه انجام همه اینها از ریشه ادمک هستند. یک کلمه باید با تحلیلو روشن شدن ریشه مشخص بشه همینجوری این فارسی که نشد فارسی یا چون در پهلوی هست پس فارسیه مگه پلهوی یک زبان ایزولت بوده، کلی کلمه ترکی هشت که در پهلوی هست و این تز رو رد میکنه لذا بودن در پهلوی به معنی فارسی بودن نیست

قیمه، قیلیج اینا از یک ریشه هستند قیمه یعنی بریده شده خورد شده، قیلیج یعنی شمشیر همه از همین یرهش هست یعنی برنده، اقای اقبالی چی شد، چرا نارحت میشی یک کلمه ترکی باشه دیگه وقتی چیزی ترکی عست رو نمیگن احتمالا
...
[مشاهده متن کامل]
ترکی هست وقتی میگن احتمالا ترکی هست که گزینه دیکری هم باشد و کلمه قدیمی هست لذا چون تز وارد شدن کلمات ترکی به فارسی در قدیم رو تاییپ میکنه شما رو قلقلک میکنه در حالی که فارسی اکثر فعلها ترکی هستند، گامر ترکی هست، ساخت کلمات ترکی هست

ادعا پاسخ دهم تا جعلی بودن آن ها آشکار شود. این ادعاها در چارچوب یک روایت پان ترکی جعلی درباره ی تاریخ و زبان ایران و زبان ترکی ارائه شده اند و نیاز به بررسی موشکافانه دارند.
- - -
🔴 ادعا اول: �قیمه� واژه ای ترکی است از ریشه �قیماق� به معنی بریدن و کشتن
...
[مشاهده متن کامل]

✅ بررسی ریشه شناسی واژه �قیمه�:
واژه قیمه ( ghīmeh / qeymeh ) در زبان فارسی به معنی "گوشت خردشده، بریده شده" است. این واژه در بسیاری از فرهنگ های لغت فارسی پیش از دوران پهلوی نیز آمده است. به عنوان مثال:
در برهان قاطع ( سده ۱۱ هجری قمری ) : �قیمه: گوشت ریز کرده و پخته�
در لغت نامه دهخدا: �قیمه، گوشت خرد کرده که با پیاز و ادویه می پزند�
🔹ریشه ترکی:
در ترکی اوغوزی، فعل قیماق ( kıymak ) به معنی "بریدن، کشتن، خرد کردن" است. اسم مصدر آن قیما ( kıyma ) به معنای گوشت چرخ کرده یا خردشده است. این کاملاً با معنای فارسی قیمه مشابه است.
🔹اما نکته مهم:
ریشه ی این واژه احتمالاً در زبان فارسی نیست، بلکه در زبان ترکی وجود دارد. با این حال، وارد شدن آن به فارسی در دوران متأخر ( به ویژه بعد از غلبه ترک ها در ایران ) محتمل است. در متون فارسی قدیم مانند شاهنامه، اسدی طوسی یا فردوسی، واژه قیمه دیده نمی شود. این واژه در فارسی میانه هم دیده نشده است.
📌 نتیجه:
ریشه واژه �قیمه� به احتمال زیاد ترکی است ( از kıyma ) .
معنی آن در ترکی و فارسی یکسان است.
این واژه در فارسی پذیرفته شده اما ریشه اش احتمالاً ترکی ست.
ادعای "به معنای کشتن" بودن قیمه در فارسی تحریف است؛ در زبان فارسی، بار معنایی منفی مانند "کشتن" وجود ندارد. فقط به معنای �خرد کردن گوشت� است.
- - -
🔴 ادعا دوم: شهر قزوین توسط قاز، دختر افراسیاب، بنا شده است و نام آن �قاز اوینو� ( بازیگاه قاز ) است
✅ بررسی تاریخی شهر قزوین:
قزوین شهری باستانی در منطقه ی ری است و پیشینه ی آن به دوره ی ساسانی می رسد.
📚 منابع معتبر:
یاقوت حموی در معجم البلدان: قزوین از شهرهای قدیم منطقه ی جبال است، تأسیس آن را به دوره ی شاپور اول ساسانی نسبت می دهد.
ابن خردادبه: قزوین را از شهرهای مهم مرزی در عصر ساسانیان و اوایل اسلام می داند.
دیاکونوف در �تاریخ ماد�: هیچ نشانی از ترکی بودن بنیان گذاران قزوین در اسناد تاریخی وجود ندارد.
🔍 درباره افراسیاب و قاز:
افراسیاب شخصیتی اسطوره ای در شاهنامه است که در تاریخ واقعی جایگاه مشخصی ندارد. افراسیاب پادشاه توران ( در شرق ایران ) بوده، نه خاقان ترکان.
در هیچ منبع معتبر زرتشتی، ایرانی یا عربی، اشاره ای به دختری به نام �قاز� یا شهرسازی او نیست.
Robert Dankoff نیز چنین ادعایی ندارد.
✅ بررسی ادعای منسوب به Robert Dankoff:
Robert Dankoff زبان شناس و ترک شناس آمریکایی ست و درباره ی ادبیات قاراخانی پژوهش کرده است.
او هیچ گاه ادعا نکرده که افراسیاب �خاقان� یا بنیان گذار شهر قزوین است یا اینکه �قاز اوینو� شکل اصلی قزوین بوده است.
هیچ مقاله ای از دانکوف با این ادعاها وجود ندارد. این ها تحریف یا جعل نام او هستند.
🔍 واژه شناسی �قزوین�:
بر اساس پژوهش های زبان شناسی:
نام �قزوین� در دوره ی ساسانی به صورت کَشْوین ( Kasvin ) یا کَسْوین آمده است.
برخی منابع آن را از ریشه ی پارسی میانه �کَسو� به معنی مرز یا گذرگاه دانسته اند.
هیچ سند معتبری آن را به "قاز اوینو" یا زبان ترکی نسبت نمی دهد.
- - -
✅ جمع بندی نهایی:
ادعا بررسی علمی نتیجه
واژه �قیمه� ترکی است و از �کشتن� می آید ریشه ترکی دارد اما در فارسی معنای "خردکردن گوشت" دارد، نه "کشتن" نیمه درست؛ تحریف معنایی شده است
قزوین توسط �قاز� دختر افراسیاب ساخته شده و نامش ترکی است هیچ منبع تاریخی یا دانشگاهی چنین چیزی نمی گوید. ادعای منتسب به دانکوف جعلی است کاملًا جعلی و ساختگی
- - -

✅شهر قزوین توسط قاز٬ دختر خاقان ترک٬ افراسیاب بنیاد گذارده شده استּ
✅Robert Dankoff
✔️زبانشناس باستان شناس روبرت دانکوف در مقاله خویش بنام "ادبیات قاراخانیان و آغاز فرهنگ ترک - اسلامى"� میگوید�:"افراسیاب "خاقان" بود٫ بنیادگزار خاندان سلطنت "خان"ها٫ "تگین" ها و "تریم" ها٫ و پدر قاز٫ بارمان٫ و بارس قان که هر کدام به نام خویش شهرى پى افکندند. . . . شهرى که به اسم "قاز" نامگذارى شد شهر قزوین در ایران٫ که اصل آن "قاز اوینو" ( به ترکى بازیگاه قاز، حوضی که غازها در آن بازی می کنند ) میباشد٫ است".
...
[مشاهده متن کامل]

قیمه کلمه ای تورکی است که از فعل قیماق به معنی بریدن و کشتن گرفته شده ریشه آن قی بوده و وقتی پسوند مه بدان اضافه می شود به صورت قیمه و به معنی بریده شده در امده وعینا وارد فارسی شده است
تورو خدا یکبار برای همیشه به این درد دل من جواب بدید
اصلا لعنت به همه حکومت های تحریفگر
چرا هیچ منبع ایرانی یا خارجی یا حتی خوده ترکی حرف هایی که برادرای پانترک میزنن رو نمیپذیرن!؟
یه دیدگاه هایی میگید که فقط خودتون و شماری مثل خودتون بهش باور دارن و هیچ محققی نداره
...
[مشاهده متن کامل]

اصلا نالش من بی معناست
گروهی که زمانی میگفتم اهرام مصر ( بلههه اهرام مصر!!! ) رو ترکا ساختن
هرگز به خورش سبزی و نوروز و چله و حتی زبان فارسی رحم نخواهد کرد.
باآرزوی آگاهی و در صورت نیاز شفای عاجل برای هم میهنان مغزشسته مون!

من این ویدئو که قرار منبع. دارد منبعش کتاب خوراک های ایرانی نوشته نادر میرزا قاجار خودش هم تُرک است کسانی که بدون منبع حرف می زنند فقط خودش رو بی ارزش می کنند کسی در توضیح می دهد خودش ترک آذربایجانی هست.
قیمه
بنده پایین یک ویدئو قرار می دهم دوستان ببینید
منابع• https://www.instagram.com/share/reel/BAUBXv4GdC
واژه قیمه ترکی قبول
خورشت نیستو خورش هست، به جز لهجه تهرانی همه جا میگن خورش و درستش هم همینه
همونطور که همه لهجه ها بجز تهرانی ق و غ رو تمایز میدن
واقعیت اینه که تو و لشگر سایبری پشتت متوهم هایی هستید که به مزخرفات زمان آتاتورک ( فرضیه زبان خورشید ) باور دارید.
...
[مشاهده متن کامل]

نظریه چرتی که ۱۰سال بعد دولت اینونو ردش کرد و الان تو خوده ترکیه بهش میخندن

تو از لایک و دیسلایک نگو که خودت یه لشکر با خودت اوردی اینجا و دست جمعی دارید کمر زبان شناسی رو می شکنید.
تو همون سعید سروری که خودت هر چرتی با اون نمایه مینوشتی ۲۰ تا ۲۰تا لایک میخورد ( نوشته هرچی بر داره ترکیه ۲۷نفرم لایک کردن اصلنم مشکوک نیست🤡🤡🤡 )
قیمه غذای لذیذ ایرانی است که مبدا آن آذربایجان و غذایی تُرکی میباشد. قیمه از کلمه ی قیماقق در زبان ترکی میاد . قیمه یعنی چیزی که تکه تکه شده است و گوشت قیمه یعنی گوشتی که قیمه قیمه ( تکه تکه ) شده است. قیماق یعنی تکه تکه کردن.
با تشکر
قیمه
قیمه اصلا ترکی نیست این کلمه پارسی باستانی است البته ابتدا در پهلوی بصورت گیرماخ بوده که بعدا به زبان اوستایی گیزماخ شده و حتی کوروش گازماخ خیلی دوست داشته بعدا شده قیرماخ و الان میگیم قیمه . غذای مورد علاقه ی هخامنشیان موقع فتح ژاپن
واژه قیمه. [ ق َ / ق ِ م َ / م ِ ] ( �ترکی�، اِ ) گوشت ریزریزکرده یا چرخ شده. ||�خورش�که با گوشت خردکرده تهیه کنند. طرز تهیه آن بدینگونه است که یک کیلو گوشت را ریز خرد و یا از چرخ رد کنند. ابتدا قدری�پیاز�در روغن سرخ نمایند و پیاز را بیرون آورده گوشت را در همان روغن سرخ کنند، سپس 300 گرم�لپه�را تفت داده در آب داخل کنند و آنگاه نمک و ادویه و پیازهای سرخ شده را در آن ریزند و چون پخته شود ممکن است آب گوجه فرنگی هم به آن اضافه کنند و یا اگر خواهند�سیب زمینی�را پس از خلال یا خرد کردن سرخ کرده نزدیک برداشتن خورش در آن میریزند. بعضی بعنوان ترشی غوره در قیمه کنند یا چند دانه�لیمو عمانی�خشک راسوراخ کرده در قیمه اندازند. ( �فرهنگ�فارسی معین ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- قیمه سرموری ؛ نوعی از قیمه که بسیار خرد و باریک کنند. ( آنندراج ) :گر بزلف عنبرین دل گاه گاهم میکشد
قیمه سرموری آن خط سیاهم میکشد.
محسن تأثیر ( از آنندراج ) .
دلم از حلقه زلفش ننهد پای برون
گر کشد قیمه سرموریش آن خط سیاه.
عبدالغنی قبول ( از آنندراج ) .
- قیمه شوربا ؛ نوعی از شوربا. ( آنندراج ) .
- قیمه و قرمه ( قورمه ) کردن ؛ بقصد کشت کسی را زدن. ( فرهنگ فارسی معین ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

قیمه. [ ق َ / ق ِ م َ / م ِ ] ( �ترکی�، اِ ) گوشت ریزریزکرده یا چرخ شده. ||�خورش�که با گوشت خردکرده تهیه کنند. طرز تهیه آن بدینگونه است که یک کیلو گوشت را ریز خرد و یا از چرخ رد کنند. ابتدا قدری�پیاز�در روغن سرخ نمایند و پیاز را بیرون آورده گوشت را در همان روغن سرخ کنند، سپس 300 گرم�لپه�را تفت داده در آب داخل کنند و آنگاه نمک و ادویه و پیازهای سرخ شده را در آن ریزند و چون پخته شود ممکن است آب گوجه فرنگی هم به آن اضافه کنند و یا اگر خواهند�سیب زمینی�را پس از خلال یا خرد کردن سرخ کرده نزدیک برداشتن خورش در آن میریزند. بعضی بعنوان ترشی غوره در قیمه کنند یا چند دانه�لیمو عمانی�خشک راسوراخ کرده در قیمه اندازند. ( �فرهنگ�فارسی معین ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- قیمه سرموری ؛ نوعی از قیمه که بسیار خرد و باریک کنند. ( آنندراج ) :گر بزلف عنبرین دل گاه گاهم میکشد
قیمه سرموری آن خط سیاهم میکشد.
محسن تأثیر ( از آنندراج ) .
دلم از حلقه زلفش ننهد پای برون
گر کشد قیمه سرموریش آن خط سیاه.
عبدالغنی قبول ( از آنندراج ) .
- قیمه شوربا ؛ نوعی از شوربا. ( آنندراج ) .
- قیمه و قرمه ( قورمه ) کردن ؛ بقصد کشت کسی را زدن. ( فرهنگ فارسی معین ) .
لغت نامه دهخدا

واژه قیمه قرض گرفته شده از فارسی کلاسیک Qīma ( قیما، �گوشت چرخ کرده، گوشت چرخ کرده� ) ، احتمالاً در نهایت از ترکی عثمانی کیما، کیما پنجابی ( قیما ) / کیمہ ( قیم ) ، کیمو گجراتی ( خیمو ) ، کیما مراتی ( کیما ) ، بنگالی کیما ( کیما ) را مقایسه کنید. چطور این واژه در زبان سانسکریت هست در زبان سانسکریت واژگان از زبان ترکی وجود ندارد دوستان بهتر بیشتر بررسی کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

خورش در دوران ساسانیان و صفویه تا الان ترک تهرانی درست کردند🤔🤔🤔 یه کم بهتر سطح مطالعاتمونو ببریم بالاتر؟!
شاردن�که در دوره�صفوی�به ایران سفر کرده است از این خورش نام می برد. همچنین�نادر میرزا قاجار�آن را شاهنشاه خورش و مربوط به دوره�ساسانی�می داند.
پان ترک ها یعنی چه مشت آدم وطن فروش بی رگ ریشه و ضد ایرانی هستند البته این بی رگ ریشه ها مزدور ترکیه و جمهوری باکو و البته اسرائیل هستند و هر کدام از آنها به من و غیر توهین کنه خودش جدآباد و بیرگ و ریشش هست.

منابع• https://dsal.uchicago.edu/cgi-bin/app/qureshi_query.py?qs=قيمہ&searchhws=yes&matchtype=exact• https://www.saat24.news/news/418698/خورش-قیمه-و-تاریخچه-آن-Khoresht-Gheymeh
واژه قیمه قرض گرفته شده از فارسی کلاسیک Qīma ( قیما، �گوشت چرخ کرده، گوشت چرخ کرده� ) ، احتمالاً در نهایت از ترکی عثمانی کیما، کیما پنجابی ( قیما ) / کیمہ ( قیم ) ، کیمو گجراتی ( خیمو ) ، کیما مراتی ( کیما ) ، بنگالی کیما ( کیما ) را مقایسه کنید. چطور این واژه در زبان سانسکریت هست در زبان سانسکریت واژگان از زبان ترکی وجود ندارد دوستان بهتر بیشتر بررسی کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

خورش در دوران ساسانیان و صفویه تا الان ترک تهرانی درست کردند🤔🤔🤔 یه کم بهتر سطح مطالعاتمونو ببریم بالاتر؟!
شاردن�که در دوره�صفوی�به ایران سفر کرده است از این خورش نام می برد. همچنین�نادر میرزا قاجار�آن را شاهنشاه خورش و مربوط به دوره�ساسانی�می داند.
پان یعنی چه مشت آدم وطن فروش بی رگ ریشه و ضد ایرانی هستند البته این بی رگ ریشه ها مزدور ترکیه و جمهوری باکو و البته اسرائیل هستند و هر کدام از آنها به من و غیر توهین کنه خودش جدآباد و بیرگ و ریشش هست.

منابع• https://www.saat24.news/news/418698/خورش-قیمه-و-تاریخچه-آن-Khoresht-Gheymeh• https://dsal.uchicago.edu/cgi-bin/app/qureshi_query.py?qs=قيمہ&searchhws=yes&matchtype=exact
قیمه کلمه ای ترکی است و بین تمام زبان های ریشه گرفته از ترکی یکسان است. قیمه از فعلی در ترکی میاد که قییماق به معنای تکه تکه کردن میباشد. فرقی ندارد گوشت باشه یا میوه یا هرچیزی ولی چون کاربردش بیشتر برای
...
[مشاهده متن کامل]
گوشت بوده به همین علت اسم یک غذا که با تکه های گوشت تهیه میشود را خورشت قیمه گذاشتن. خورشت قیمه غذایی تهرانی است ولی توسط ترک های عزیز ساکن در تهران به دیگر جاها منتقل شده و الگوبرداری کردن.

قیمه واژه ای ترکی است و از قییماق به معنای بریدن می باشد
در ترکی استانبولی به معنای گوشت چرخ شده و گاهی پول خرد بکار می رود
قیمه یک کلمه ترکی است در ترکی قیمه به معنای گوشت تکه تکه شده است
واژه قیمه
معادل ابجد 155
تعداد حروف 4
تلفظ qeyme
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی]
مختصات ( ق مِ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی qeyme
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
برابر پارسی واژه ایرانی قیمه خورش گوشت هست
قیمه کلمه پارسی است . چون در ترکی ایگیت چنین کلمه نیست قیمه کلمه کاملا پارسی است
غین در فارسی وجود داشته و برای اون واج جداییهم درنظر گرفته بودند، واژگانی مانند مرغ سیمرغ بغ مغ باغ، که بسیار نزدیگ به ق هم خوانده میشده و جایگزین شده، شما فکری به حال خودتان بکنید حروف ژ - خ رو ندارید و هیچ حرفی هم شبیه اون تلفظ نمیشه
معنی قیمه رو نمی دانم ولی به احتمال زیاد ترکی هست.
مثل قورمه که به معنی تفت داده شده ( از مصدر قورماق ) و دلمه بع معنی پر شده ( از مصدر دولماق ) هستن.
گیمه= قیمه
خورش لپه
در لغتنامه دهخدا و فرهنگ معین نیز آمده است که حرف ق در فارسی وجود ندارد . . چیزی که شما با این سواد والایتان نوشته اید موضوعش معرب کردن واژه های فارسی است . . یعنی قرمز معرب کرمس است دوست عزیز و معنایش این نیست که ق در زبان فارسی هست .
...
[مشاهده متن کامل]

من هم با زبان ترکی آشنایی دارم . کلمه قیمه حتما ترکی هست ریشه فعلی دارد در زبان ترکی و. . . .
از پان ترکها و ایرانشهری های مریض الافکار فقط این ساطع می شود این کلمه فارسی اون کلمه ترکی هست و. . .
بعضی از واژگان قابل تعیین هستند و اکثرشان چنین قابلیتی ندارد . علوم انسانی است و. . . . .

در فارسی غاف وجود دارد و هم ( گ ) واژه ی قتف را هم بکار میبرند تا در خوش نویسی دستشان باز باشد.
مانند=قرمز که کاملا فارسی و قاف هم نوشته میشود، و از ریشه ی کرمس است این واژه به ترکی هم راه یافته . واژه ی قیزیل در ترکی از واژه ی قرمز یا گنج فارسی گرفته شده.
قیمه یک کلمه ی تورکی است. معادل فارسی ندارد ( در فارسی غین وقاف وجود ندارد ) .
لغت نامه دهخدا:
قیمه. [ ق َ / ق ِ م َ / م ِ ] ( ترکی ، اِ ) گوشت ریزریزکرده یا چرخ شده.
خورش که با گوشت خردکرده تهیه کنند. طرز تهیه آن بدینگونه است که یک کیلو گوشت را ریز خرد و یا از چرخ رد کنند. ابتدا قدری پیاز در روغن سرخ نمایند و پیاز را بیرون آورده گوشت را در همان روغن سرخ کنند، سپس 300 گرم لپه را تفت داده در آب داخل کنند و آنگاه نمک و ادویه و پیازهای سرخ شده را در آن ریزند و چون پخته شود ممکن است آب گوجه فرنگی هم به آن اضافه کنند و یا اگر خواهند سیب زمینی را پس از خلال یا خرد کردن سرخ کرده نزدیک برداشتن خورش در آن میریزند. بعضی بعنوان ترشی غوره در قیمه کنند یا چند دانه لیمو عمانی خشک راسوراخ کرده در قیمه اندازند. ( فرهنگ فارسی معین ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نام مکانی در عربستان
هوالعلیم
قیمه:گوشت خرد شده به اندازه 2حبه قند ، که برای پختن خورشت قیمه و یا خورشت قرمه سبزی استفاده میشود.
قَیِّمَه: پایدار ؛باارزش ، . . . .
البینة
فِیهَا کُتُبٌ قَیِّمَةٌ
ﻛﻪ ﻣﺤﺘﻮﺍی پایدار وﺑﺎﺍﺭﺯش ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ( ٣ )
ریزگوشت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)