قیماق

/qeymAq/

مترادف قیماق: خامه، سرشیر، نمشک

معنی انگلیسی:
scum of milk, cream

لغت نامه دهخدا

قیماق. [ ق َ / ق ِ ] ( ترکی ، اِ ) سرشیر. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
ز یمن نان جوین و پیاز فقر زنم
هزار گونه مقشر به سبلت قیماق.
ملا فوقی یزدی ( از آنندراج ).
قایماق. قیماغ. قیمق. کیماک. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

ماخوذازترکی، خامه، سرشیر، درترکی قایماق گویند، درفارسی کیماک هم گفته شده
( اسم ) سرشیر خامه : ز یمن نان جوین و پیاز فقر زنم هزار گونه مقشر بسبلت قیماق .

فرهنگ معین

(ق ) [ تر. ] (اِ. ) سرشیر.

فرهنگ عمید

خامه، سرشیر.

گویش مازنی

/ghaymaagh/ سرشیر

جدول کلمات

خامه

پیشنهاد کاربران

سرشیر
لذا در خراسان زمین هم به سر شیر که واژه غلط است قیماق میگوند سر شیر از هنرهای فرهنگستان اولماست والا در خراسان قیماق و روی شیر هم میگویند البتهمیشه صرشیر گفتمانند صره وناصره طلا و نقره ولی سر شیر به ادوات آبرسانی گفته میشود
در گویش بختیاری به سر شیر قیماق گفته می شود
قیماق: معادل ترکی سرشیر. خامه
نمونه:با پیشکشی ماست و قیماق و خربزه. وبره و بزغاله. ( کلیدر ج۶ص۱۸۷۶ )
محمد جعفر نقوی
خطاب به کاربر صمد مهربانیهر چیزی رو از رو هوا و بی منبع نگو از نظر شما ترکی قدرتمندترین زبانه در صورتی که ترکی زبانی که از خیلی زبان های دیگه تاثیر گرفته عربی فارسی کردی مغولی خیلی از واژه های ترکی ریشه پهلوی یا عربی دارند شکی نیست زبان فارسی هم از ترکی و مغولی و عربی تو بعضی واژه ها وام گرفته اما ب
...
[مشاهده متن کامل]

ی شک تاثیر فارسی بر ترکی بیشتر بوده تا ترکی بر فارسی

شمه. [ ش ِ م َ / م ِ ] ( اِ ) سرشیر. قیماق. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( از غیاث ) ( از فرهنگ جهانگیری ) . سرشیر. ( فرهنگ فارسی معین ) . || اولین شیری که از گاو یا گوسفند پس از زاییدن دوشند و غلظتی
...
[مشاهده متن کامل]
دارد. کال. || شیری که بخودی خود و بدون دوشیدن از پستان بچکد. ( از انجمن آرا ) ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) .

شیر اولیه کدوم احمق میاد سرشیر میگیره؟ سروش جان برو پی کارت عزیزم
قیماق سرشیر به ترکی هست
قینماک یعنی جوش اومدن وقت شیرو میجوشونی میتونی قیماق بسازی همین بس که کامنتو برداری
اون اخرش میزارن کمی بمونه خشک تر شه میگن قیماق حاصل قینماق
یاشما ق ( لچک ) . باشماق ( کفش ) . قایماق ( سرشیر ) . مایماق ( ابله. احمق. گیج ) . قویماق ( کاچی ) . یاماق ( پینه ) بااینکه فعل نیستند. . ولی آخرشان ماق دارند.
یک نوع غذا با استفاده از آرد و شکر در هنگام زایمان زنان درست می کنند که در زبان لکی به آن کیماخ می گویند
قیماق از کلمه فارسی کیماگ به زبان ترکی رفته. وخود ماگ بتنهایی بمعنی شیر غلیظ و اولیه ای است که از گوسفند بعد از زایمان دوشیده میشود و کی هم بمعنی پادشاه . . اما در مجموع به سرشیر جمع آوری شده از روی شیر جوشیده گوسفند میگویند که غلیظ و چرب و پرانرژی است .
زبان تورکی قدرتمندترین زبان دنیاست، ابزاران جنگی کلا ترکیست، ابزارلات اسب کلا تورکیست، لبنیات تورکیست، جالب اینجاست که تو زبان انگلیسی ۴۲درصد از تورکی استفاده کرده ان
قیماق. باشماق. یاماق. . . با اینکه مصدر نیستند. ولی ماق دارنند. . . غین و قاف در فارسی نیست. . . . تمام فر آورده های شیر تورکی هستند. مثل یوغورد. خاما. قیماق. . . . . .
قیماق به زبان ترکی به سرشیر گفته می شود که از مصدر ترکی قیناماق گرفته شده است . قیناماق یا قیناماخ در زبان ترکی به معنی جوشیدن مایعات می باشد . به سر شیر به این خاطر قیماق گفته می شود که بر اثر جوشیدن شیر به بالا آمده و به صورت لایه ای بر روی شیر تشکیل می شود .
سرشیری که از شیر جوشیده سرد شده که مانند یک سر پوش دومیلی تمام سطح شیر را میگیرند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس