قیقهن

لغت نامه دهخدا

قیقهن. [ ق َ ق َ هَِ ] ( اِ ) بمعنی قنقهر است که صمغی باشد ناخوش طعم و بعضی گویند سندروس است. ( برهان ). قیقهر یا قیقهن صمغی است شبیه به سندروس و بدبوی و بدطعم و به هندی رال و به فارسی لعل معبری و به عربی شجره نامند و تمیمی گوید اسم عبرانی سندروس است. ( تحفه حکیم مؤمن ). بدان مردم و گیاه را دود دهند و گویند در آن قوتی است که هزال آرد ومردم فربه چون چندین روز هر روز چهار دانق و نیم درآب یا سکنجبین بنوشند لاغر شوند و هم مطحول و مصروع و مبتلای به ضیق النفس را دهند سود بخشد و چون با مأالعسل آشامند ادرار طمث کند و جلای بصر دهد و ضعف بینایی را نافع باشد. ( ابن بیطار ). رجوع به قیقهر شود.

فرهنگ فارسی

بمعنی قیقهر است که صمغی باشد ناخوش طعم و بعضی گویند سندروس است .

پیشنهاد کاربران

بپرس