قیقاج
/qiqAj/
مترادف قیقاج: اریب، کج، کژ، محرف، منحرف
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) کج اریب . یا قیقاج رفتن . به طور مورب راه رفتن . یا قیقاج زدن ( قیقاج تیر زدن ) . تیر برگشته زدن . ۲ - ( اسم ) جامه مورب بافته و پیشواز اریب انداخته واریب پیوسته : عقلم بخیاط می کرد کنکاج در رخت صوفی دامانش قیقاج .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (قید ) به شکل اریب.
پیشنهاد کاربران
قیقاج:کج. اریب. خم
نمونه:پنجه در یال ابریشمین اسب، سینه به سینه، گرما با گرمای تن قره آت. پیچ وقیقاج ( کلیدر ج۷ص۲۱۰۰ )
محمد جعفر نقوی
نمونه:پنجه در یال ابریشمین اسب، سینه به سینه، گرما با گرمای تن قره آت. پیچ وقیقاج ( کلیدر ج۷ص۲۱۰۰ )
محمد جعفر نقوی
تو مناطق لک نشین یه رسم هست که تیرندازی روی اسب است بهش میگن قیقاج
شاید ریشه لکی داشته باشد
قی در لکی یعنی جنگ و تجمع برای اتفاق ناگوار
و قاژ ، قیژ به معنای فریاد و سر و صدا است
شاید ریشه لکی داشته باشد
قی در لکی یعنی جنگ و تجمع برای اتفاق ناگوار
و قاژ ، قیژ به معنای فریاد و سر و صدا است
قیقاج نام سواران پارتی سپاه اشکانیان بوده که هنرشان اسب دوانی به سمت جلو و تیراندازی به سمت پشت سرشان بود. در جنگ سورنا با کراسوس اشکانیاناز این مردان برای نابود کردن لژیون سپاه روم بهره بردند و انها را تار و مار کردند.
تند و مارپیچ تاختن اسب را گویند
قیقاج در اصل ( کی کج ) فارسی؛ از ترکیب دو واژه ( کی ) به معنی بزرگ ؛زیاد و ( کج ) یعنی اریب و انحراف و رویهم یعنی ( انحراف با دامنه زیاد ) است
تیراندازی روی اسب ( ورزش )
بصورت چپ و راست رفتن هنگام حرکت, به چپ و راست منحرف شدن شبیه حالتی که بادبادک هنگام سقوط حرکت می کند یا حرکت اتومبیل هنگام انحراف به چپ و راست
قیقاج برای بیان کمان ابرو هم کاربرد دارد . یعنی کسی که ابروی کمانی دارد در زبان ترکی به آم حالت کمانی قیقاجی گفته می شود.
ویراژدادن. . مارپیچ رفتن به تندی و سریع