قیض

لغت نامه دهخدا

قیض. [ ق َ ] ( ع مص ) بسیارآب گردیدن چاه. || مبادله کردن و مثل و مانند چیزی آوردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || شکافتن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || کفیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || نگاشتن پیکر نگاشته مانند پیکری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نگاشتن پیکر فلان را مانند پیکر فلان. ( ناظم الاطباء ). || فرودریدن چاه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). فرودریده شدن چاه. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) پوست خشک بیرون بیضه یا چوزه و آب که از بیضه برآید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). القشرة العلیا الیابسة علی البیضة و قیل هی التی خرج مافیها من فرخ او ماء. ( اقرب الموارد ). || آنچه بجای دیگری آید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بدل. ( منتهی الارب ). || مانند و برابر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ): هذا قیض له ؛ ای مساو له و هما قیضان ؛ ای مثلان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

قیض. ( ع اِ ) ج ِ قیضة. ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به قیضة شود.

قیض. [ ق َی ْ ی ِ] ( ع اِ ) سنگریزه که بدان گرد مغاکچه گردن ستور داغ کنند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). سنگریزه ای که بدان ستور را داغ کنند. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) آنکه معارضه کند مر دیگری را به متاعی. ( ناظم الاطباء ). یکی از دو مقایض ( خریدار یا فروشنده ). ( از اقرب الموارد ). رجوع به قَیِّضان شود.

قیض. [ ق َ ] ( اِخ ) نام ستاره ای است. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

نام ستاره ایست

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)
شکافتن و شکافته شدن «قاضَ الشَّیْ‏ءَ قَیْضاً: شَقَّهُ فَانْشَقَّ» تقییض را تبدیل، تقدیر و آماده کردن گفته‏اند . هر که از یاد خدا غافل باشد برای او شیطانی مهیّا می‏کنیم که به وی قرین است قیض در اصل پوست تخم مرغ است راغب گفته برای اوست شیطانی که مانند پوست تخم مرغ بر او مستولی شود، این آیه مقابل . است یعنی هر که توجه به خدا کند و استقامت داشته باشد ملک برای تقویت او نازل می‏شود به عکس آنانکه از یاد خدا غفلت ورزند که شیطان مضلی بر او قرین گرد. ایضاً آیه .

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنای قهر کردن هست.
قیض=قهر
در حقوق یعنی معارضه کردن کسی به وجهی یا متاعی مثل رهن کردن

بپرس