قیش

/qeyeS/

معنی انگلیسی:
belt, thong

لغت نامه دهخدا

قیش. [ ق َ / ق ِ ] ( ترکی ، اِ ) چرم. || تسمه. دوال کمر. || چرمی که سلمانیان تیغ خود را بدان تیز کند. ( فرهنگ فارسی معین ) :
تیغ را مالید بر قیشی که بود
پیش تخمش در رکوع و در سجود.
عارف ( از فرهنگ فارسی معین ).
|| نان خمیر و فطیر. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - چرم ۲ - تسمه دوال کمر ۳ - چرمی که سلمانیان تیغ خود را بدان تیز کنند : تیغ را مالید بر قشی که بود پیش تخمش در رکوع و در سجود . ( عارف ) ۴ - نان خمیر و فطیر .

فرهنگ معین

(قَ یا ق ) [ تر. ] (اِ. ) ۱ - چرم . ۲ - تسمه ، دوال کمر. ۳ - چرمی که سلمانیان تیغ خود را بدان تیز کنند. ۴ - کنایه از: نان خمیر و فطیر.

فرهنگ عمید

۱. تسمۀ چرمی که سلمانی ها از آن برای تیز کردن تیغ استفاده می کنند.
۲. نوار چرمی، تسمه.

گویش مازنی

/gheysh/ چرم کمربند چرمی

واژه نامه بختیاریکا

هچه

مترادف ها

strap (اسم)
تسمه، بند چرمی، تسمه فلزی، خش، قیش، بند رکاب، تسمه رکاب، تازیانه زنی

thong (اسم)
تسمه، قیش

leather (اسم)
بند چرمی، چرم، قیش، قیش چرمی

latchet (اسم)
تسمه، بند کفش، قیش

فارسی به عربی

جلد

پیشنهاد کاربران

واژه قیش
معادل ابجد 410
تعداد حروف 3
تلفظ qa ( e ) y[e]š
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی] [منسوخ]
مختصات ( قَ یا ق ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی qeyeS
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
قِیش در ترکی میشه کمربند
قیش در ترکی میشه زمستان در قشلاق
قیش در یا قیچ در تدکی میشه پا
قیش ( Qış ) در زبان ترکی به معنی زمستان

بپرس