قیروتی

لغت نامه دهخدا

قیروتی. [ ق َ ] ( معرب ، اِ ) موم روغن. ( برهان ) ( تحفه حکیم مؤمن ) ( ذخیره خوارزمشاهی ). || بعضی گویند مرهمی باشدکه آن را از گل سرخ و اکلیل الملک و زعفران و کافورو موم سازند. ( منتهی الارب ) ( برهان ). نخست روغن گرم باید کرد و موم در وی گداختن ، و در ده درم روغن دو درم موم باید سود یا دو درم و نیم و آنچه با وی ترکیب خواهند کرد از عصاره و غیر آن در هاون بدین موم روغن می باید افکندن و به دسته هاون مالیدن تا هموار گردد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). رجوع به قیر و قیرس شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس