قیامت کبری
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
ما خَلقَکُم وَ لا بَعثُکُم اِلَّا کَنفسِِ واحِدَه .
ترجمه فارسی این آیه قرآنی در یکی از سایت فارسی زبان به شکل زیر است :
شما آفریده و معبوث یا برانگیخه نخواهید گردید مگر همانند یک نفس واحده .
... [مشاهده متن کامل]
این آیه قرآنی در رابطه با قیامت صغری یعنی برخاستن یا رستاخیز کوچک بیان و درج گردیده است. در قسمت آخر ترجمه یعنی ؛ مگر همانند یک نفس واحده ، یا یک اشتباه رُخ داده است و یا ترجمه صحیح و درست آن به شکل زیر می باشد : مگر نفس مجرد هرکدام از شما. لذا بعد از مرگ نه روح و نه روان و نه عقل و نه ذهن و نه نفس مجرد ( من یا خود ) هیچکدام از ماده جدا نمی شوند بلکه نفس مجرد به خواب ژرف و شیرین فرو می رود و بموازات آن در آن سوی دیوار نامرئی مرگ در همین دنیا از مشاهده زندگی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین در قالب رویاهای حقیقی و روشن و روشن تر از روشنایی روز های دنیوی برخوردار میگردد و کلیه آرزوی های نیک هرفرد انسانی هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه بطور کامل برآورده می شود طوریکه کوچکترین ضرر و زیان و خسارتی به موجودات دیگر وارد نخواهد گردید . این مرز یا حجاب یا حائل یا این دیوار نامرئی مرگ از طرفی دیگر قبل از بسته شدن نطفه همان فرد انسانی در رحم مادر موجود بوده است. زندگی دنیوی فقط در بین این دو دیوار نامرئی اتفاق می افتد و در آن سوی این دو دیوار یکی بسوی آینده و دیگری بسوی گذشته فقط زندگی بهشتی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و برآورده شدن آرزوی های نیک در قالب رویا بموازات خواب ژرف و شیرین مرگ اتفاق می افتد. این دو حائل یا مرز و حجاب فقط از این طرف ( لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر و لحظه مرگ ) دو تا می باشند ، اما از آن طرف ( از لحظه مرگ به بعد تا لحظه بسته شدن مجدد یا دوباره نطفه در رحم مادر در همین دنیا ) یکی می باشند و واحد و یگانه اند .
اگر از خواب های خوش لاکپشتی و خرگوشی بیدار نشویم، هم آئین و دین و مذهب من و تو و ما و شما را بطور درست حسابی از جلو و عقب و بالا و پایین و چپ و راست می گاید و هم آتئیزم .
این دو نحله یا دو جناح دین و آتئیزم بر سر تقسیم دار و ندار انسان بین خود مثل یک شغال پیر و برادر جوانش یک سگ زرد بر سر لاشه یک بُز یا بره عمل می کنند. با این تفاوت با انسان که این دو حیوان درست مثل انسان در طبیعت از حق زندگی کردن برخوردار اند، اما در زمینه تخریب محیط زیست و طبیعت در مقایسه با انسان و نسبت به انسان از هرگونه خطا و گناه پاک و منزه و مبرا می باشند. لذا مقایسه این دو حیوان با دین و آتئیزم در اصل و ریشه اهانت به این دو حیوان است که امیدوارم خداوند متعال بهمراه شغال پیر و برادر جوانش سگ زرد مرا بابت این مقایسه و نسبت ، عفو نمایند.
ترجمه فارسی این آیه قرآنی در یکی از سایت فارسی زبان به شکل زیر است :
شما آفریده و معبوث یا برانگیخه نخواهید گردید مگر همانند یک نفس واحده .
... [مشاهده متن کامل]
این آیه قرآنی در رابطه با قیامت صغری یعنی برخاستن یا رستاخیز کوچک بیان و درج گردیده است. در قسمت آخر ترجمه یعنی ؛ مگر همانند یک نفس واحده ، یا یک اشتباه رُخ داده است و یا ترجمه صحیح و درست آن به شکل زیر می باشد : مگر نفس مجرد هرکدام از شما. لذا بعد از مرگ نه روح و نه روان و نه عقل و نه ذهن و نه نفس مجرد ( من یا خود ) هیچکدام از ماده جدا نمی شوند بلکه نفس مجرد به خواب ژرف و شیرین فرو می رود و بموازات آن در آن سوی دیوار نامرئی مرگ در همین دنیا از مشاهده زندگی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین در قالب رویاهای حقیقی و روشن و روشن تر از روشنایی روز های دنیوی برخوردار میگردد و کلیه آرزوی های نیک هرفرد انسانی هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه بطور کامل برآورده می شود طوریکه کوچکترین ضرر و زیان و خسارتی به موجودات دیگر وارد نخواهد گردید . این مرز یا حجاب یا حائل یا این دیوار نامرئی مرگ از طرفی دیگر قبل از بسته شدن نطفه همان فرد انسانی در رحم مادر موجود بوده است. زندگی دنیوی فقط در بین این دو دیوار نامرئی اتفاق می افتد و در آن سوی این دو دیوار یکی بسوی آینده و دیگری بسوی گذشته فقط زندگی بهشتی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و برآورده شدن آرزوی های نیک در قالب رویا بموازات خواب ژرف و شیرین مرگ اتفاق می افتد. این دو حائل یا مرز و حجاب فقط از این طرف ( لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر و لحظه مرگ ) دو تا می باشند ، اما از آن طرف ( از لحظه مرگ به بعد تا لحظه بسته شدن مجدد یا دوباره نطفه در رحم مادر در همین دنیا ) یکی می باشند و واحد و یگانه اند .
اگر از خواب های خوش لاکپشتی و خرگوشی بیدار نشویم، هم آئین و دین و مذهب من و تو و ما و شما را بطور درست حسابی از جلو و عقب و بالا و پایین و چپ و راست می گاید و هم آتئیزم .
این دو نحله یا دو جناح دین و آتئیزم بر سر تقسیم دار و ندار انسان بین خود مثل یک شغال پیر و برادر جوانش یک سگ زرد بر سر لاشه یک بُز یا بره عمل می کنند. با این تفاوت با انسان که این دو حیوان درست مثل انسان در طبیعت از حق زندگی کردن برخوردار اند، اما در زمینه تخریب محیط زیست و طبیعت در مقایسه با انسان و نسبت به انسان از هرگونه خطا و گناه پاک و منزه و مبرا می باشند. لذا مقایسه این دو حیوان با دین و آتئیزم در اصل و ریشه اهانت به این دو حیوان است که امیدوارم خداوند متعال بهمراه شغال پیر و برادر جوانش سگ زرد مرا بابت این مقایسه و نسبت ، عفو نمایند.
فاصله بین دو نظام احسن و اشرف آفرینش مبداء و معاد که هردو بطور مطلق یکی خواهند بود و فاصله بین علت و معلول کل محتوای کیهان از همدیگر برای آنانیکه به محاسبات علاقه مند اند و میل جذبه ای به سوی تاوتولوژی ها یعنی بازی با لغات یا الفاظ یا کلمات یا واژه ها و یا مفاهیم و گزاره ها یا عبارت و یا جملات خشک و خالی ندارند. فاصله این دو نظام که یکی قبل از آغاز سفر مقطعیِ نزولی و صعودی محتوای کیهان وجود داشته و دیگری در پایان این راه و سفر طولانی یعنی در معاد دوباره ایجاد خواهد گردید، از لحاظ زمانی و بیزمانی همیشه برابر با زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه و فاصله مکانی و بیمکانی بین آندو در کلیه جهات همیشه برابر با طول پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۳۵ متر و کوچکترین اثر کل بر معلول همیشه برابر با اثر کوانتم پلانک یعنی مقدار h . لذا مبداء و معاد و علت و معلول کل روی همدیگر قرار دارند و فاصله بین آنها زمانی و بیزمانی و مکانی و بیمکانی نمی باشد بلکه تعداد مراتب و درجات مختلف و فراوان تکاملی بین دو حد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال و این دو حد در طول سفر تکاملی بی پایان همیشه محدود و محصور اند بین دو نظام احسن و اشرف آفرینش متوالی. برای تعیین کلیه لایه ها یا سطوح که هرکدام در برگیرنده تعدادی وسیع اما معین و قابل شمارش از اسماء یا اسم ها و صفات خداوند متعال می باشند و یا تعداد مراتب و درجات مختلف و فراوان تکاملی و یا تعداد نظم ها و حیات ها یا زندگی های دنیوی در طول سفر مقطعی نزولی و صعودی محتوای کیهان بین مبداء و معاد و پس از آن بین معاد های متوالی و بیشمار به کشف دو ثابت کلی و جاودانه نیازمند می باشیم ؛ یکی زمان کل یعنی طول زمانی سفر بین دو نظام احسن آفرینش متوالی و دیگری طول عمر کلی یا دهر کیهانی یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی ( محتوای کیهان در مرکز ) و وقوع دو قیامت ( به زبان دینی ) و یا وقوع دو مه بانگ متوالی ( به زبان علمی ) . ثابت اول کشف گردیده است که مقدار آن معکوس زمان پلانک می باشد، یعنی ۱۰ بتوان ۴۳ ثانیه. این زمان کل از طریق زیر قابل تبدیل به سال می باشد : تبدیل آن به دقیقه ( تقسیم بر ۶۰ ) و تبدیل به ساعت ( تقسیم دوباره بر ۶۰ ) و تبدیل به شبانه روز ( تقسیم بر ۲۴ ) و سرانجام تبدیل آن به سال شمسی ( تقسیم بر ۳۶۵ ) . طول عمر کلی کیهان در حال حاضر و تا آینده دور دستی توسط منجمین و کیهان شناسان برجسته غیر قابل پیش بینی و تخمین و محاسبه و تعیین می باشد. اما برای سهولت در عمل تفکر و تخیل در این زمینه و انجام چنین محاسبه ای ، میتوان به عنوان پیش فرض عمر کلی کیهان را برابر دانست با مقدار عددی سرعت نور ( یعنی بدون پسوند کیلومتر بر ثانیه ) در خلاء به توان عدد ۲ باضافه پسوند سال یعنی ۹۰ میلیارد سال ( شمسی و نه قمری ) . نیمی از این عمر یعنی ۴۵ میلیارد سال به فاز انبساط و نیمی دیگر به فاز انقباض تعلق خواهد داشت. آنگاه با تقسیم زمان سفر بر عمر کلی کیهان می توان با یک محاسبه ساده تعداد زندگی های دنیوی و تعداد لایه ها یا سطوح و یا مراتب و درجات تکاملی را تعیین نمود. نفس مجرد انسان ( یعنی من یا خود و نه روح نه روان نه جان و نه عقل ) در طول این راه و سفر بسیار طولانی بین دو نظام احسن و اشرف متوالی ، همیشه از دو فاز بیداری و خواب بر خوردار است. فاز بیداری همیشه از لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر آغاز میگردد و در لحظه مرگ به پایان میرسد و طول آن انفرادی ست و برابر با طول عمر هر فرد انسانی . نفس مجرد در طول فاز بیداری مشغول مشاهده زندگی دنیوی می باشد و آنهم نه بطور مستقیم از پشت دریچه های حواس پنجگانه بلکه بطور غیر مستقیم به کمک عملکرد قوه ادارکی فهم روی دریافت های حواس پنجگانه و عملکرد قوه ادراکی عقل روی نتیجه گیری ها و قضاوت های قوه ادراکی فهم که هردو و بخصوص نتیجه گیری ها و قضاوت های خرد یا عقل محض و نظری هم می توانند اوهامی باشند و بریده از واقعیت عینی و هم حقیقی باشند و منطبق بر واقعیت عینی و یا طیف وسیعی از ترکیب و پیوند و آمیزش این دو سرحد با درجات مختلف شدت و ضعف و وابسته به چگونگی پروش یافتگی این دو قوه بهمراه نیروی تخیل و تصور . نفس مجرد در طول خواب های شبانه همیشه بیدار است و مشاهدات آن در تاریکی و در قالب روئیا های پراکنده و مبهم و نا منسجم صورت می گیرند. فاز خواب ژرف و شیرین از لحظه مرگ آغاز می گردد و تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و در همین دنیای واقعی و عینی و شهودی ( که بعد از وقوع قیامت یا مه بانگ هشتم و بر اساس فاکتور 8n همیشه از نو و هربار در یک مرتبه و درجه تکاملی برتر نسبت به حالات قبلی یا پیشین به ظهور و پیدایش و کثرت خواهد رسید ) ادامه خواهد یافت و برای همه افراد انسانی در کلیه اعصار بطور مطلق برابر خواهد بود و همیشه مساوی با هفت برابر طول عمر کلی کیهان بدون یک ثانیه بیشتر یا کمتر. در طول خواب ژرف و شیرین مرگ و به موازات آن، نفس افراد انسانی همان زندگی بسیار طولانی بهشتی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی که هرکدام از فرد انسانی در نظام احسن آفرینش مبداء از آن برخوردار بوده است، در قالب روئیای روشن و واضح مشاهده خواهد نمود. لذا در آنسوی دیوار نامرئی مرگ هیج گونه تله و دام و مصیبت مخوف و هولناکی در کمین هیچ انسانی ننشسته است. افراد انسانی و همه موجودات زنده مفید نباتی و حیوانی در کلیه لحظات زندگی بهشتی طولانی مدت در نظام احسن آفرینش مبداء از خود دارای هیج گونه اختیار و اراده و خواست آزاد نبوده اند و در طول زندگی روئیای بعد از مرگ هم نخواهند بود بلکه اختیار و اراده و خواست آزاد خداوند متعال در کلیه تار و پود های وجودی آنان بطور مستقیم و بدون واسطه جاری بوده و خواهد بود. ما انسان ها از بیرون و از جای دیگری وارد این دنیا نشده ایم و هرگز این دنیا را هم ترک نخواهیم کرد. این دنیا و هرکدام از دنیا های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار سرا های جاودانه ما موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی می باشند. لذا بجای تقلید از باور و کلام دیندارها بجای اینکه بگوئیم: انسان از جائی که آمده است، مقصد و هدف وی رجعت یا بازگشت به همان جاست، می توانیم با یقین و اطمینان خاطر باور داشته باشیم و بگوئیم که ما انسان ها بهمراه همین دنیا و به عنوان بخشی از تارو پود های آن و نه به مثابه تافته ای جدا بافته از کل آن، نظام احسن آفرینش مبداء و زندگی بهشتی طولانی مدت درون آنرا پشت سر گذاشته و به این حالت رسیده ایم و در پایان این راه و سفر بسیار طولانی دوباره بهمراه تار و پود های مفید همین این دنیا ، یعنی در معاد به همان حالت احسن و اشرف مبدئی و ازلی و ابدی باز خواهیم گشت و مجددا از همان زندگی بهشتی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی برخوردار خواهیم گشت و آنهم بدون هیچگونه کیفر و عذاب و جزای جهنمی یا دوزخی دینی.
... [مشاهده متن کامل]
بر خلاف بینش و باور بعضی حکیمان و عارفان دینی، حقیقت مرگ به معنای بریدن علاقه جان یا روح یا روان و یا عقل از بدن نمی باشد، بلکه مرگ نیم زوج بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز تولد می باشد که مثل ماده و روح جاودانه بهمراه همدیگر و از نوسان برخوردار اند و روان لایه درونی دوقطبی ماده و روح می باشد و وظیفه جان هم آموختن دانش نمی باشد بلکه بخشیدن حیات یا زندگی در لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر و قطع بخشش زندگی دنیوی در لحظه مرگ و بخشش زندگی بهشتی در قالب روئیا به نفس مجرد پس از مرگ می باشد.
مصباح یا جراغ هدایت : به نام آنکه جان را دانش آموخت و با نور عقل شمع دل بر افروخت.
چنین عبارات موزون و لذت بخشی در زمره همان بازی تاوتولوژی اشاره شده در بالا قابل دسته بندی می باشد و هیچ حقیقت ژرفی را بیان نکرده است .
... [مشاهده متن کامل]
بر خلاف بینش و باور بعضی حکیمان و عارفان دینی، حقیقت مرگ به معنای بریدن علاقه جان یا روح یا روان و یا عقل از بدن نمی باشد، بلکه مرگ نیم زوج بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز تولد می باشد که مثل ماده و روح جاودانه بهمراه همدیگر و از نوسان برخوردار اند و روان لایه درونی دوقطبی ماده و روح می باشد و وظیفه جان هم آموختن دانش نمی باشد بلکه بخشیدن حیات یا زندگی در لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر و قطع بخشش زندگی دنیوی در لحظه مرگ و بخشش زندگی بهشتی در قالب روئیا به نفس مجرد پس از مرگ می باشد.
مصباح یا جراغ هدایت : به نام آنکه جان را دانش آموخت و با نور عقل شمع دل بر افروخت.
چنین عبارات موزون و لذت بخشی در زمره همان بازی تاوتولوژی اشاره شده در بالا قابل دسته بندی می باشد و هیچ حقیقت ژرفی را بیان نکرده است .
ادیان توحیدی ابراهیمی بخصوص مسیحیت و اسلام و به ویژه دین اسلام سر منشاء کاروان انسانی را دو انسان تحت نام های آدم و حوا می دانند که در باغ پارادیز یا پردیز یا فردوس یا جنت و یا بهشت به نام اِدِن به زبان عبری ( Eden ) یا عدن ( به زبان عربی ) با تغذیه میوه درخت شناخت که گویا خداوند متعال، خوردن از ثمره آن درخت را بر آدم و حوا منع نموده بوده باشد، مرتکب گناه شده و به همان علت و دلیل از باغ بهشت و آسمان و پیشگاه خداوند متعال ( که گویا بیکران یا بینهایت نباشد ) رانده و طرد و به روی کره زمین تبعید میگردند و در اینجا صاحب دو فرزند می شوند که در دوران جوانی یکی از آنان توسط دیگری به قتل می رسد و دیگری بر اثر عذاب شدید وجدان پا به بیابان می گذراند و سرگردان میشود و الا آخر و چگونگی تکثیر نسل های بعدی انسان در این داستان از تاریخ سروده شدن تاکنون در پرده ابهام باقی مانده است. نام اصلی و ریشه ای آن دو فرزند یکی آبیل و دیگری گابیل بوده است که آبیل به زبان فارسی سومری به معنای بیل آبیاری و گابیل به معنای بیل شخم زنی بوده است قبل از پیدایش خیش ( ابزار چوبی شخم زنی ) و کشف فلزات و اختراع گاو آهن فلزی. یک داستان بنیادی دیگر این ادیان عبارت است از آفرینش جهان ظرف شش روز که گویا قبل از آفرینش جهان نوسانات طلوع و غروب خورشید و شبانه روز وجود داشته بوده باشد. نکته مهم در پیرامون این دو افسانه تخیلی و توهمی این است که در تورا ( تورات ) و ایوان گِلی های چهارگانه ( اناجیل اربعه ) و قرآن ( کُرآن ) محتوای آنها منطبق بر همدیگر نمی باشند. چند لحظه در فکر و خیال، کل جمعیت انسان را در لحظه حال تقسیم بر عدد 2 نمائید و عمل تقسیم را قدم به قدم بسوی گذشته ادامه دهید در قدم ماقبل آخر سه حالت بیش به شکل زیر باقی نمی ماند :
... [مشاهده متن کامل]
الف - دو مرد . ب - دو زن . پ - یک مرد و یک زن.
اگر در روند عمل تقسیم یک قدم دیگر بسوی گذشته بر داریم ، آنگاه از حالت الف یک مرد و از حالت ب یک زن و از حالت پ یا یک مرد و یا یک زن بیشتر باقی نمی مانند که در مسیر برگشت یعنی از زمان گذشته بسوی آینده تکثیر انسان غیر ممکن میگردد، لذا عمل تقسیم ضرورتا باید در یک قدمی قدم آخر متوقف شود. از دو حالت مرد و مرد ؛ زن و زن یعنی بند الف و ب هم تکثیر انسان بسوی آینده غیر ممکن می باشد و فقط حالت سوم یعنی بند پ باقی می ماند یعنی یک مرد و یک زن. این احتمال شاید بسیار قوی و غریب به یقین باشد که انسان باستان و بعدا موسا ( موسی ) از طریق این تقسیم فکری - خیالی به این نتیجه رسیده بوده باشند که در ابتدای کاروان انسانی یک مرد و یک زن قرار گرفته بوده اند و در آخرین لحظات پایان انقراض کامل انسان روی کره زمین و یا در منظومه شمسی و یا در گوشه ناچیزی از کهکشان راه شیری همان سه حالت ( در قدم آخر تقسیم ) باقی خواهند ماند؛ یک مرد یا یک زن و یا یک مرد و یک زن . که می توان حالت سوم را آخرین آدم و حوا یا :
last Adam and last Eva نامید.
نتیجه کلی اینکه این سه دین توحیدی به اصطلاح عام و خاص، غیر از محتوای این دو افسانه تخیلی و توهمی هیچگونه تصویر و شرح و توضیح روشن دیگری از منشاء و مبداء انسان و جهان ندارند و فقط به پاداش های فراوان موقت بهشتی - برزخی و دائمی بهشتی - اُخروی برای خود و کیفر و عذاب های شدید موقتی جهنمی - برزخی و دائمی دوزخی - اُخروی برای دیگران باور و اعتقاد و ایمان و امید دارند و از این طریق در کلیه لحظات عمر خود ( البته در سطوح بالای رهبریت و پیشوائی و مرجعیت تقلید ) مشغول چیدن صفرا ( صغری ) و کبرا ( کبری ) روی همدیگر مانند بازی هفت سنگ کودکان می باشند. و هرگز نتوانسته و نمی توانند به این فکر و خیال روشن برسند که خداوند متعال و آفریننده سامان ها یا نظم های کلی هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی و یا عوالم هفتگانه بهمراه آسمان ها و زمین های هفتگانه بطور یکسان و برابر در محتوای هرکدام از جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار، کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی مفید و تک تک
افراد انسانی را در نظام احسن و اشرف آفرینش مبداء بطور همزمان و افراد هر نوع را بطور هم سن و در یک سن معتدل ملکوتی و هر موجودی را در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و همه موجودات را از ابعاد فراوان و بیکران خویش و نه از عدم یا نیستی و یا غیر از خود ، آفریده و به هرکدام از آنها حیات یا زندگی جاودانه اهداء نموده باشد. متفکرین و اندیشمندان دینی و پیرو ادیان توحیدی ابراهیمی و حتا خود بنیانگذاران و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع این سه دین در طول تاریخ پیدایش آنها تاکنون نتونسته و نمی توانند بین سامان یا نظام احسن و اشرف آفرینش مبداء و زندگی بهشتی طولانی مدت درون آنرا در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی از یک طرف و از طرف دیگر سلسله طویل سامان ها یا نظم ها و زندگی های دنیوی را در طول راه و سفر بسیار طولانی محتوای کیهان یا جهان ( و محتوای هر کدام از مجموعه وسیع و بیشمار کیهان ها یا جهان ها بطور یکسان و برابر ) بین مبداء و معاد با مراتب و درجات مختلف و فراوان تکاملی بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال ، فرق و تمیز قائل شوند. خداوند متعال به آنان حواس پنجگانه اهداء نموده است که به کمک آن ابزار بتوانند ببینند و بشنوند و ببویند و بچشند و لمس کنند و به آنان قوای ادراکی فهم و عقل و نیروی تصور اهداء نموده است که به کمک آنها، دریافت های حواس پنجگانه از واقعیت عینی را بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت ( و نه بطور اوهامی و ابهامی و بریده از واقعیت عینی ) برای نفوس مجرد خویش ( به معنای من یا خود و نه به معنای روح یا روان و یا جان ) تفسیر و معنا نمایند طوریکه نفوس مجرد آنان گاهی اوقات در وادی های خشک و بی آب و علف و سراب آلود در افق های دور دست اوهام و بیرون از میدان و مرز تجربه، اجنه و اشباح و شیاطین یا عقول مجرده و یا انوار مجرده قاهره و مدبره مشاهده نکند و آنها را موجودات حقیقی نپندارد.
خلاصه اینکه پدیده جاودانه بودن زندگی انسان در طول زنجیره تولد و مرگ باید دوباره و کاملا از نو شرح و توضیح داده شود و تبیین و توجیه گردد و این بار به روش و زبان علمی طوریکه در این زمینه کلیه اوهامات و ابهامات و خرافات انبوه رفع و ریشه کن شوند. جاودانه بودن زندگی انسان و چگونگی آن از دیدگاه بنیانگذاران و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع ادیان توحیدی ابراهیمی و از دیدگاه پیروان این سه دین در طول تاریخ پیدایش این ادیان تاکنون در سطوح رهبریت و پیشوائی و مرجعیت تقلید، مشروط می باشد و نه بدون غیر و شرط. یعنی بهشتی و یا جهنمی بودن زندگی جاودانه کاروان واحد انسانی مشروط است بر زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر ، موسا و ایسا و محمد در ذهن و زبان و خط انسان و بخصوص پیروان و در حافظه یا خاطره تاریخ . در این سه دین خداوند متعال فقط یک ابزار مفهومی در فهم و یک ایده عقلانی در عقل می باشد و نه حقیقت و واقعیت عینی و غیبی لایه تناهی و نامتناهی و بیکران و یا بینهایت.
گیانا جان معنا عشق ست و زندگی و کار و بازی و آزادی /نیست دیگر هنگامه ستم بر زن و مرد و ادامه بردگی و طاعت و بندگی / جانا بهر دریافت و فهم و درک معنا بی درنگ آماده شو خروشان / شو خطر کن جان معنا را بجوی ز کام روبهان و شیران /
... [مشاهده متن کامل]
الف - دو مرد . ب - دو زن . پ - یک مرد و یک زن.
اگر در روند عمل تقسیم یک قدم دیگر بسوی گذشته بر داریم ، آنگاه از حالت الف یک مرد و از حالت ب یک زن و از حالت پ یا یک مرد و یا یک زن بیشتر باقی نمی مانند که در مسیر برگشت یعنی از زمان گذشته بسوی آینده تکثیر انسان غیر ممکن میگردد، لذا عمل تقسیم ضرورتا باید در یک قدمی قدم آخر متوقف شود. از دو حالت مرد و مرد ؛ زن و زن یعنی بند الف و ب هم تکثیر انسان بسوی آینده غیر ممکن می باشد و فقط حالت سوم یعنی بند پ باقی می ماند یعنی یک مرد و یک زن. این احتمال شاید بسیار قوی و غریب به یقین باشد که انسان باستان و بعدا موسا ( موسی ) از طریق این تقسیم فکری - خیالی به این نتیجه رسیده بوده باشند که در ابتدای کاروان انسانی یک مرد و یک زن قرار گرفته بوده اند و در آخرین لحظات پایان انقراض کامل انسان روی کره زمین و یا در منظومه شمسی و یا در گوشه ناچیزی از کهکشان راه شیری همان سه حالت ( در قدم آخر تقسیم ) باقی خواهند ماند؛ یک مرد یا یک زن و یا یک مرد و یک زن . که می توان حالت سوم را آخرین آدم و حوا یا :
last Adam and last Eva نامید.
نتیجه کلی اینکه این سه دین توحیدی به اصطلاح عام و خاص، غیر از محتوای این دو افسانه تخیلی و توهمی هیچگونه تصویر و شرح و توضیح روشن دیگری از منشاء و مبداء انسان و جهان ندارند و فقط به پاداش های فراوان موقت بهشتی - برزخی و دائمی بهشتی - اُخروی برای خود و کیفر و عذاب های شدید موقتی جهنمی - برزخی و دائمی دوزخی - اُخروی برای دیگران باور و اعتقاد و ایمان و امید دارند و از این طریق در کلیه لحظات عمر خود ( البته در سطوح بالای رهبریت و پیشوائی و مرجعیت تقلید ) مشغول چیدن صفرا ( صغری ) و کبرا ( کبری ) روی همدیگر مانند بازی هفت سنگ کودکان می باشند. و هرگز نتوانسته و نمی توانند به این فکر و خیال روشن برسند که خداوند متعال و آفریننده سامان ها یا نظم های کلی هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی و یا عوالم هفتگانه بهمراه آسمان ها و زمین های هفتگانه بطور یکسان و برابر در محتوای هرکدام از جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار، کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی مفید و تک تک
افراد انسانی را در نظام احسن و اشرف آفرینش مبداء بطور همزمان و افراد هر نوع را بطور هم سن و در یک سن معتدل ملکوتی و هر موجودی را در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و همه موجودات را از ابعاد فراوان و بیکران خویش و نه از عدم یا نیستی و یا غیر از خود ، آفریده و به هرکدام از آنها حیات یا زندگی جاودانه اهداء نموده باشد. متفکرین و اندیشمندان دینی و پیرو ادیان توحیدی ابراهیمی و حتا خود بنیانگذاران و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع این سه دین در طول تاریخ پیدایش آنها تاکنون نتونسته و نمی توانند بین سامان یا نظام احسن و اشرف آفرینش مبداء و زندگی بهشتی طولانی مدت درون آنرا در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی از یک طرف و از طرف دیگر سلسله طویل سامان ها یا نظم ها و زندگی های دنیوی را در طول راه و سفر بسیار طولانی محتوای کیهان یا جهان ( و محتوای هر کدام از مجموعه وسیع و بیشمار کیهان ها یا جهان ها بطور یکسان و برابر ) بین مبداء و معاد با مراتب و درجات مختلف و فراوان تکاملی بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال ، فرق و تمیز قائل شوند. خداوند متعال به آنان حواس پنجگانه اهداء نموده است که به کمک آن ابزار بتوانند ببینند و بشنوند و ببویند و بچشند و لمس کنند و به آنان قوای ادراکی فهم و عقل و نیروی تصور اهداء نموده است که به کمک آنها، دریافت های حواس پنجگانه از واقعیت عینی را بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت ( و نه بطور اوهامی و ابهامی و بریده از واقعیت عینی ) برای نفوس مجرد خویش ( به معنای من یا خود و نه به معنای روح یا روان و یا جان ) تفسیر و معنا نمایند طوریکه نفوس مجرد آنان گاهی اوقات در وادی های خشک و بی آب و علف و سراب آلود در افق های دور دست اوهام و بیرون از میدان و مرز تجربه، اجنه و اشباح و شیاطین یا عقول مجرده و یا انوار مجرده قاهره و مدبره مشاهده نکند و آنها را موجودات حقیقی نپندارد.
خلاصه اینکه پدیده جاودانه بودن زندگی انسان در طول زنجیره تولد و مرگ باید دوباره و کاملا از نو شرح و توضیح داده شود و تبیین و توجیه گردد و این بار به روش و زبان علمی طوریکه در این زمینه کلیه اوهامات و ابهامات و خرافات انبوه رفع و ریشه کن شوند. جاودانه بودن زندگی انسان و چگونگی آن از دیدگاه بنیانگذاران و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع ادیان توحیدی ابراهیمی و از دیدگاه پیروان این سه دین در طول تاریخ پیدایش این ادیان تاکنون در سطوح رهبریت و پیشوائی و مرجعیت تقلید، مشروط می باشد و نه بدون غیر و شرط. یعنی بهشتی و یا جهنمی بودن زندگی جاودانه کاروان واحد انسانی مشروط است بر زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر ، موسا و ایسا و محمد در ذهن و زبان و خط انسان و بخصوص پیروان و در حافظه یا خاطره تاریخ . در این سه دین خداوند متعال فقط یک ابزار مفهومی در فهم و یک ایده عقلانی در عقل می باشد و نه حقیقت و واقعیت عینی و غیبی لایه تناهی و نامتناهی و بیکران و یا بینهایت.
گیانا جان معنا عشق ست و زندگی و کار و بازی و آزادی /نیست دیگر هنگامه ستم بر زن و مرد و ادامه بردگی و طاعت و بندگی / جانا بهر دریافت و فهم و درک معنا بی درنگ آماده شو خروشان / شو خطر کن جان معنا را بجوی ز کام روبهان و شیران /
روز بزرگ قیامت که در پایان این جهان که خداوند جان همه را گرفت برپا می شود و به حساب ها رسیدگی می شود.