[ویکی فقه] قیاس ذو حدین، به معنای نوعی قیاس مقسّم؛ با شرطیه منفصله دو جزئی است.
قیاس ذو حدَّین، یا ذو القرنین که از اقسام قیاس مرکب است، یک نوع قیاس مضاعف است؛ یعنی از دو قیاس تشکیل یافته که هر دو به یک نتیجه منجر می شود. قالب و فرمول این قیاس آن است که اول می گویند امر دائر بین دو صورت است و در هر دو صورت مقصود ما حاصل است. قیاس ذو حدَّین در حقیقت یکی از مصادیق قیاس مقسّم است که از نوع "قیاس اقترانی مرکب از منفصله و حملیه" می باشد؛ یعنی قیاس مقسّمی است با شرطیه منفصله دو جزئی. مثال: یکی از فرماندهان جنگ برای محکوم ساختن نگهبانی که سپاهیان را از رسیدن دشمن آگاه نکرده بود می گوید: "تو یا بر سر پست خود بوده ای یا نبوده ای؛ اگر بر سر پست خود بوده ای با خودداری از اعلام خطر به وظیفه خویش عمل نکرده ای، و اگر بر سر پست خود نبوده ای باز به وظیفه خود عمل نکرده ای، پس در هر دو صورت محکومی".
قیاس ذوالحدَّین جعلی
قیاس ذو الحدَّین استدلال صحیح و معتبری است که البته گاهی می تواند دستمایه نوعی مغالطه قرار گیرد که به آن "قیاس ذو الحدَّین جعلی" گفته می شود. آنچه قیاس ذو الحدَّین را به یک مغالطه تبدیل می کند آین است که یکی از مقدمات آن نادرست باشد (مثلاً در قضایای شرطی رابطه شرطی میان مقدم و تالی وجود نداشته باشد) و یا اقسام محتمل، منحصر در موارد مذکور نباشد.
ابطال قیاس ذو حدین
برای ابطال چنین قیاسی چند طریق می توان اتخاذ کرد: ۱. نفی رابطه شرطی؛ که اصطلاحاً "گرفتن دو شاخ" نامیده می شود. ۲. اثبات عدم انحصار تقسیم در دو قسم؛ که اصطلاحاً "عبور از میان شاخ ها" نامیده می شود. ۳. برگرداندن و زیر و رو کردن کل قیاس، و در حقیقت؛ معارضه به وسیله قیاس ذوالحدّین دیگر. مثال: پروتوگراس، سوفیست مشهور با جوانی قرارداد بست تا به او فن خطابه و جدل و سفسطه بیاموزد و قرار شد دستمزد او وقتی داده شود که آن جوان در یک دادگاه به عنوان مدافع یک مجرم بتواند رای دادگاه را آنطور که خود می خواهد تعیین کند. پس از پایان آموزش، جوان از پرداخت دستمزد استنکاف کرد و کار به دادگاه کشیده شد. در دادگاه ابتدا پروتوگراس چنین استدلال کرد: "اگر دادگاه به نفع من حکم کند این جوان مسلّماً باید مزد من را بدهد، اما اگر دادگاه، ادعای جوان را بپذیرد این امر نشانه موفقیت او در دادگاه است و بنابر قرارداد باید دستمزد مرا بدهد. پس چه دادگاه به نفع من حکم کند یا به ضرر من، در هر دو صورت باید دستمزد مرا پرداخت کند". شاگرد پروتوگراس برای ابطال استدلال وی راه سوم را برگزید و چنین پاسخ داد: "در هیچ صورت نباید پولی بپردازم؛ زیرا اگر دادگاه به نفع من حکم کند از پرداخت پول تبرئه می شوم و اگر به نفع تو حکم کند بدان معنا است که نتوانسته ام در اولین جلسه دفاعیه پیروز شوم یعنی فن خطابه را خوب نیاموخته ام".
مستندات مقاله
...
قیاس ذو حدَّین، یا ذو القرنین که از اقسام قیاس مرکب است، یک نوع قیاس مضاعف است؛ یعنی از دو قیاس تشکیل یافته که هر دو به یک نتیجه منجر می شود. قالب و فرمول این قیاس آن است که اول می گویند امر دائر بین دو صورت است و در هر دو صورت مقصود ما حاصل است. قیاس ذو حدَّین در حقیقت یکی از مصادیق قیاس مقسّم است که از نوع "قیاس اقترانی مرکب از منفصله و حملیه" می باشد؛ یعنی قیاس مقسّمی است با شرطیه منفصله دو جزئی. مثال: یکی از فرماندهان جنگ برای محکوم ساختن نگهبانی که سپاهیان را از رسیدن دشمن آگاه نکرده بود می گوید: "تو یا بر سر پست خود بوده ای یا نبوده ای؛ اگر بر سر پست خود بوده ای با خودداری از اعلام خطر به وظیفه خویش عمل نکرده ای، و اگر بر سر پست خود نبوده ای باز به وظیفه خود عمل نکرده ای، پس در هر دو صورت محکومی".
قیاس ذوالحدَّین جعلی
قیاس ذو الحدَّین استدلال صحیح و معتبری است که البته گاهی می تواند دستمایه نوعی مغالطه قرار گیرد که به آن "قیاس ذو الحدَّین جعلی" گفته می شود. آنچه قیاس ذو الحدَّین را به یک مغالطه تبدیل می کند آین است که یکی از مقدمات آن نادرست باشد (مثلاً در قضایای شرطی رابطه شرطی میان مقدم و تالی وجود نداشته باشد) و یا اقسام محتمل، منحصر در موارد مذکور نباشد.
ابطال قیاس ذو حدین
برای ابطال چنین قیاسی چند طریق می توان اتخاذ کرد: ۱. نفی رابطه شرطی؛ که اصطلاحاً "گرفتن دو شاخ" نامیده می شود. ۲. اثبات عدم انحصار تقسیم در دو قسم؛ که اصطلاحاً "عبور از میان شاخ ها" نامیده می شود. ۳. برگرداندن و زیر و رو کردن کل قیاس، و در حقیقت؛ معارضه به وسیله قیاس ذوالحدّین دیگر. مثال: پروتوگراس، سوفیست مشهور با جوانی قرارداد بست تا به او فن خطابه و جدل و سفسطه بیاموزد و قرار شد دستمزد او وقتی داده شود که آن جوان در یک دادگاه به عنوان مدافع یک مجرم بتواند رای دادگاه را آنطور که خود می خواهد تعیین کند. پس از پایان آموزش، جوان از پرداخت دستمزد استنکاف کرد و کار به دادگاه کشیده شد. در دادگاه ابتدا پروتوگراس چنین استدلال کرد: "اگر دادگاه به نفع من حکم کند این جوان مسلّماً باید مزد من را بدهد، اما اگر دادگاه، ادعای جوان را بپذیرد این امر نشانه موفقیت او در دادگاه است و بنابر قرارداد باید دستمزد مرا بدهد. پس چه دادگاه به نفع من حکم کند یا به ضرر من، در هر دو صورت باید دستمزد مرا پرداخت کند". شاگرد پروتوگراس برای ابطال استدلال وی راه سوم را برگزید و چنین پاسخ داد: "در هیچ صورت نباید پولی بپردازم؛ زیرا اگر دادگاه به نفع من حکم کند از پرداخت پول تبرئه می شوم و اگر به نفع تو حکم کند بدان معنا است که نتوانسته ام در اولین جلسه دفاعیه پیروز شوم یعنی فن خطابه را خوب نیاموخته ام".
مستندات مقاله
...
wikifeqh: قیاس_ذوحدین