قیاس دلیل

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قیاس دلیل، به معنای قیاس ضمیرِ دارای هیات شکل اول، یا قیاس مشتمل بر مقدمه کلیه محموده است.
معمولاً قیاس ضمیر را، مثل قیاس علامت، از مصادیق قیاس ضمیر دانسته اند. و قیاس ضمیر را قیاس خطابی تعریف کرده اند که کبرای آن به دلیل وضوح، یا برای اخفای بطلان و کذب آن، حذف شده است، و به مناسبت همین اضمار و حذف، آن را "ضمیر" می خوانند. و در تمییز قیاس دلیل از قیاس علامت، گفته اند: قیاس ضمیر، در صورت تصریح به کبرا، اگر به هیئت شکل اول تشکیل یابد "دلیل"، و اگر بر هیئت شکل دوم یا شکل سوم تالیف یابد "علامت" خوانده می شود. و همچنین گفته اند قیاس ضمیر مبیّن این امر است که هر گاه چیزی (حدّ اوسط) دائماً برای اصغر موجود باشد چیز دیگری (حدّ اکبر) نیز دائماً برای اصغر موجود می شود؛ مثل: "هذه المراة ذات لبنٍ، فهی اذَن قد وَلَدَت". و قیاس علامت بیان گر این امر است که اگر شئ واحدی برای دو چیز ثابت باشد، و یا دو چیز برای شئ واحدی ثابت باشد، آن دو چیز نیز هر یک برای دیگری ثابت است؛ مثل: "هذه المراة مصفارّة، فهی اذَن حُبلی" و "الشَجعانُ ظَلَمةٌ لانّ الحَجّاجَ کان شجاعاً و کان ظالماً".
دیدگاه محقق طوسی
اما محقق طوسی در اساس الاقتباس، از معنای اصطلاحی دیگری برای "قیاس دلیل" نزد بعضی از متقدمان سخن به میان می آورد؛ یعنی قیاسی که کبرای آن "رای"؛ یعنی مقدمه کلیه محموده ای باشد مشتمل برحکم عام یا غالبی به این که چیزی موجود است یا موجود نیست؛ شدنی است یا نشدنی؛ شایسته انجام است یا ناشایسته. و هر چند به صورت مهمله ایراد می گردد اما اراده کلیت و عموم می شود. مثل: "الاصدقاء ناصحون" و "مَن طَلَبَ و جدّ وَجَدَ" و "اضاعةُ الفرصة غصّةٌ". صغرای این قیاس، قضیه شخصیه است که در اثنای محاوره غالباً حذف می گردد. به گفته محقق طوسی این قیاس را دلیل خوانند چون که کبرا دلیل حصول حکم در صغرای شخصی است.
دیدگاه ابن سینا
ابن سینا اما در منطق شفا هر چند به قیاس مزبور اشارت دارد، اما نفس مقدمه کبرا (که رای، یعنی مقدمه کلیه محموده است) را دلیل خوانده و قیاس مشتمل بر آن را "اینومی" نامیده است. و می گوید دلیل بودن این مقدمه از این جهت نیست که جزئی از آن، دلیل بر جزء دیگر باشد (مثل دلالت دود بر آتش)، بلکه از آن جهت است که قول حاصل از دو جزء آن، امری مورد قبول و مورد اعتراف است. ایشان در ادامه به معنای اصطلاحیِ رایجِ قیاس دلیل می پردازد، با این توضیح که ابتدا "قیاس علامت" را تعریف کرده و آن را نوعی قیاس ضمیر می داند که اکبر به وسیله یک علامت (که ضروری یا مظنون و محمود است) برای اصغر ثابت می گردد، و با ذکر این نکته که به قیاس علامت، دلیل هم گفته اند بهتر این می داند که قسم خاصی از قیاس علامت دلیل نامیده شود؛ یعنی قیاس علامتی که به هیات شکل اول باشد.
دیدگاه بهمنیار
...

پیشنهاد کاربران

بپرس