لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
بر گرداندن، برگشتن، قی کردن
اروغ زدن، قی کردن، با شدت بیرون انداختن
فوران کردن، قی کردن، با فشار خارج کردن، بخارج ریختن
شلاق زدن، قی کردن، شلاق لنگر برداشتن
بر گرداندن، قی کردن، استفراغ کردن، هراشیدن
قی کردن، اوغ زدن
قی کردن، بلند کردن، کناره گیری کردن از
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
در اصطلاح، استفراغ توسط روزه دار را گویند.
به قی افتادن ؛ حالت قی دست دادن.
عق وپق راه انداختن ؛ در تداول عامه ، قی کردن. استفراغ کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) .