قژاکند

لغت نامه دهخدا

قژاکند. [ ق َ ک َ ]( اِ مرکب ) قزاکند. رجوع به قزاکند شود :
در قژاکند مرد باید بود
بر مخنث سلاح جنگ چه سود؟
سعدی ( گلستان ).

فرهنگ فارسی

قزاکند

پیشنهاد کاربران

زره
جوشن
حریر تنش در قژاکند زرد
کلاهی ز پولاد چون لاجورد
✏ �نظامی�