قژ

پیشنهاد کاربران

قژ در لکی یه موی سر به هم ریخته میگن
هم موی فر باشد و هم ابریشم و هم نام زنی سرخ مو با موهای فر که تجارت ابریشم اسیای میانه در دست او بود و نیروهای سر سرخ ( قزلی ) تحت امرش ; شرح بیشتر در شرفنامه مهروی
توی زبان کرمانجی، قژ رو صرفا به موی نامرتب میگن. . . مو درحالت عادی "پور" گفته میشه
انچه را امروز زبانهای ایرانی میگویند در گذشته نام زبانهای پارسی داشت و ابن مقفع میگوید زبانهای پارسی گوناگونند پهلوی پارسی خوزی دری سورانی پهلوی زبان پهله است ( پهله ری سپاهان اذربایجان دینور نهاوند ماسبدان تالشان شهرزور از کومش دامغان تا ارمینیه ) پارسی زبان موبدان است خوزی زبان مردم خوزستان و شاهان است و نامه شاهان را بدین زبان مینوشتند دری زبان تیسفون و بلخ است و بیشتر واژگان خراسانی دارد ( همین زبان است که امروز انرا به پارسی دری میشناسیم همین که میان هم با ان مینویسیم و سخن میگوییم ) و سورانی زبان مردم سورانستان است و این سورانی گونه ای پارسی است ( سورستان = عراق است و این زبان سریانی و یا عربی نیست و گونه ای از پارسی بوده )
...
[مشاهده متن کامل]

تا روزگار ما زبانهای مردم ایران را بیش از زبان نوشتاری و گفتاری دری ارج میگذاشتند و هنگامی که سخن از زبان مردمان تالش و بلوچ و تات و تبرستان و گیلان و کردستان بود ان را فرس باستان و پهلوی و پارسی باستان میخواندند و اصل زبان را ان میشمردند و زبان پارسی دری را برگرفته ای از ان
امروز جنگ میان دو گروه یکی اگروه نادانی که جز پارسی دری زبانهای دیگر ایرانیان را به هیچ میشمرند و دگر گروه که از دست میانه نشینان خسته اند و از نام پارسی هم دلزده شده اند راستی گم شده .
زبانهای بلوچی و کردی و تالشی و تبری و لکی و لری و گیلکی و بندری و تالشی و پشه ای و پشتو و وخی و هرچه زبان شیرین این کهن بوم است بسیار گرانبها هستند و باید انها را اموخت و اموزش داد - این برای زبان پارسی دری نیزبایسته است چرا که عربی زبان پارسی را نابود کرده و تنها راه ویرایش و تندرستی زبان یاری خواستن از ان زبانهاست - بسیار پسندیده است که واژگانی را در زبان پارسی دری فراموش شده از زبان مردم ایران گرفت از بلوچی از لکی از تاشی از کلهری از سورانی از تبری از لری از هرجا که شد به گمان من اگر عربی را از دهخدا برداریم ۸۰٪ دهخدا از میان میرود و اگر واژگان ایرانی را از زبان مردم گرد اوریم و به دخدا بیفزاییم دهخدا ۲۰ برابر بیشتر میشود برای مو تنها از روستاهای شیراز را میگویم ببنیم چه اندازه است در روستاهای شیراز به موی سر مود و مید میگویند به موی پشت سر که بلند است پت و پل و پهل میگویند و اگر بافتنی باشد گیس میگویند به موی پیش سر کاکل و پرچ میگویند به موی ژولیده سر پت میگویندو اگر بر چکاد سر و پف کرده باشد بوج میگویند یک دسته مو را که در مشت اید اگر از پشت و دو سوی سر سوی دوگوشها باشد تال و تاله میگویند و اگر از چکاد سر باشد انرا بوفه و بافه میگویند زنان از دو بر موی سرشان از روبرو از شقیه تا بالای گوش یک ناله برمیداشتند و گیس میبافتند و انگاه از دو سو می اوردند دو سوی از رو بروی میان گوش و گونه تا زیر گردن می اوردند و میبستند و تا سینه رها میکردند به این دو گیسین میگفتند یکی دو نام دیگر هم داشت یادم رفته
برخی موی پیش بالای پیشانی را هم دو سه دسته کوچک باریک و کوتاه به اندازه ای که در چشم نیاید می بافتند و به ان پرچ یا پرچم میگفتند و این واژه پرچم هم پارسی است و ترکی نیست انان که گمان میکنند ترکیست بهتر است بدانند که پرچ و پرچم گفته میشود موی سر را در جاهای دگر غژ نیز میگویند و غژ به چم ابریشم است و اگر بدانید به گاو موی ابریشمین غژ گاو گویند بی گمان بسیاری واژگان دیگر نیز هست - دوستی که گفتند چرا از زبانهای ایرانی نمیگیرند که بگیرد این من و شمایییم که باید بگیرد و بیاورد تا کم کم مردم اشنا شوند من خود بسیاری واژگان کردی و بلوچی را در سخن خود بکار میبرم و همه هم ان را دانسته اند و در فهمیدنش مشکلی نبوده برای نمونه یک وازه در نوشته های شاعران هست به نام فگار - همین را بهتر از ان در زبان کرماشاهیان هست به گونه پژار و پژاره - کسی پرسید چه میکنی چونی گفتم نشسته ام به پژاره نژند و ناخوشدل - همین چونی در زبان پارسی دری هم چونی است سعدی میگوید زمن مپرس که در دست او دلت چونست این چطوری را تهرانیها در تلوزیون راه انداختند و کسی در ایران نمی گفت چطوری همه میگفتند چونی و برخی هم میگفتند جوری و چجوریحتی ترک زبانهای ایران هم میگفتند نجور سن خدااز سر تلوزیونچیهای تهران نگذرد چطوری را در دهن مردم انداختند اکنون خوبان کرد و بلوچ باید با گفتن چونی و جوری با دوستان ان را دوباره راه بیندازند - اگر همه ایرانی تباران میکوشیدند که کم کم واژگان زبان خویش را در پارسی بکار برند از شر واژگان بیگانه میرستیم از وازگان خوب دیگر دمباش= وقت خوش. ساز باشی =سلامت باشی شایَن/شایان نی بجای قابل نداره - اخه بدبختی به اینه که قابل نداره و بیشتر واژگان که امروزه از راه رسانه به زبان امده از بیخ پارسی نیستند و در نوشته های کهن هم نبوده و مردم ایران هم ان را نمی گفتند

در گویش محلی استان فارس شهرستان های سرچهان و بختگان به معنای" ادرار" می باشد.
کژ یا قژ باعلامت فتحه بر روی حرف قاف در زبان کهن لکی بمعنی پارچه حریر و نازک است، ، اگر حرف قاف کسره بگیرد معنی موی سر میگیرد، و گر ضمه بگیرد بمعنی رنگ سیاه تند هست
در کوری "موی سر "را قژ گویند ( ghzh )
قژ لول:مو فر فری ( ghzh lool )
قژ در روستای اسطلخ کوه یعنی موی ژولیده و نامرتب
در روستاهای شمال شرقی فارس شهرستان سرچهان به ادرار ، قژ می گویند.
یکی ازون واژه هایی که با وجود اهمیتش، در زبانهای فارسی و انگلیسی هیچ واژه تخصصی نداره ( موی سر ) هست و این خیلی عجیبه.
در حالیکه مژه، ابرو، سیبیل، ریش، هرکدام بطور مخصوص برای موی یک قسمت از صورت هستند اما برای موی سر هیچ واژه ای نداریم.
...
[مشاهده متن کامل]

گیسو فقط برای موی بلند زنانه هست و به معنای موی سر نیست.
در زبان کوردی قژ برای موی سر بکار میره و البته چندین واژه در زبان کوردی برای حالتهای مختلف مو هست مثلا:
بسک:موی زیبای زنانه که توی صورت آمده باشد bsk
پرچ:موی آشفته در اطراف و پشت سر معمولا مخصوص دراویش prch
پلکه: گیسوی بافته شده دختر palka
خیاته: دسته ای از موی نرم دخترانه که ناخوداگاه بر پیشانی آمده باشد khayata
چرا نمیشه برای پر کردن جاهای خالی از زبانهای ایرانی برداشت کرد؟
کاش تلویزیون برای تقویت زبان پارسی روی این موضوعات کار میکرد.

قژ یعنی موی سر
موی ژولیده و نامرتب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس