قچقار

لغت نامه دهخدا

قچقار. [ ق ُ ] ( ترکی ، اِ ) قُجْغار. گوسفند گشنی. ( برهان ) ( آنندراج ). گوسپند پروار گشنی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) گوسفند پروار گشنی قوچ .

پیشنهاد کاربران

قچقار یا قجقار :
نام شهر یا ولایتی" اساطیری _تاریخی" در اعماق ترکستان یا همان توران بوده که نام آن در شاهنامه نخستین بار در زمان افراسیاب آمده . در داستان سیاوش او هنگام رفتن به ترکستان یا همان توران نزد افراسیاب، پس از عبور از جیحون و ترمذ و چاچ، در شهر قچقار یا قجقار با استقبال پیران ویسه روبرو شد و مدتی آنجا ماند، که با این توصیف حکیم طوس میشود مکان این شهر را به طور تقریبی تعیین کرد :
...
[مشاهده متن کامل]

چنین تا به قچقارباشی براند
فرود آمد انجا و چندی بماند
( به قچقارباشی فرود آمدند
نشستند و یکباره دم بر زدند )
همچنین وقتی که رستم با سپاه ایران به کین خواهی سیاوش به توران حمله می کند :
سوی مرز قچقارباشی براند
سران را ز لشکر سراسر بخواند
در جای دیگری از شاهنامه : در داستان جنگ بزرگ نیز که کیخسرو هنگام بازگشت به ایران، حکومت آن سامان را به گستهم نوذر میسپارد:
به گستهم نوذر سپرد آن زمین
ز قچقار تا پیش دریای چین
در "تاریخ بیهقی "و "گردیزی " نیز نام این شهر آمده است. امروزه شهری استراتژیک و کوهستانی در صد کیلومتری جنوب شرق بیشکک، پایتخت قرقیزستان ، به نام کوچکورکا یا کاچکارکا وجود دارد که بازمانده ی همان قچقار یا قجقار یا قچقارباشی قدیمی است.
برای جزییات بیشتر به کتاب"فرهنگ جغرافیای تاریخی شاهنامه"، مهدی سیدی فرخد، " نشر نی " مراجعه کنید.

بپرس