قپان

/qapAn/

مترادف قپان: باسکول، ترازو، قسطاس، میزان

برابر پارسی: کپّان

معنی انگلیسی:
bascule, scale, steelyard

لغت نامه دهخدا

قپان. [ ق َپ ْ پا ] ( ترکی ، اِ ) کپان و آن ترازویی است که یک پله دارد و بجای پله دیگر سنگ از شاهین آن آویزند و بلغت رومی قسطاس میگویند. ( برهان ).

قپان. [ ق َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس. 6000 گزی خاوری گنبد قابوس سر راه فرعی گنبد قابوس به مراد تپه. محلی است کوهپایه معتدل و سکنه آن 460 تن ترکمنی است. آب آن از رودخانه گرگان و محصول آنجا غلات ، حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان ، بافتن پارچه های ابریشمی است. نهر پالی از دو محل بالا و پائین تشکیل شده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

ترازوی بزرگ یک پله مخصوص وزن کردن بارهای سنگین، ترازوی بزرگ یک پله مخصوص وزن کردن بازهای سنگین
( اسم ) ترازویی که یک پله دارد و بجای پله دیگر سنگ را از شاهین آن آویزند قسطاس .

فرهنگ معین

(قَ ) (اِ. ) ترازوی بزرگ ، مخصوص وزن کردن بارهای سنگین .

فرهنگ عمید

۱. نوعی ترازوی بزرگ مخصوص وزن کردن بارهای سنگین: یکی دیبا فروریزد به رِزمه / یکی دینار برسنجد به قپّان (عنصری: ۲۷۰ ). &delta، در این بیت qappān
۲. باسکول.

گویش مازنی

/ghepaan/ باسکول – ترازویی برای وزن کردن اجسام سنگین

دانشنامه عمومی

قپان به ترازویی که یک پله دارد و بجای پلهٔ دیگر سنگ از شاهین آن می آویزند، گفته می شود. طبق لغت نامه دهخدا قپان یک لغت ترکی است. منبع :نیلوبلاگ[ ۱]
عکس قپان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

قَپان
قَپان
وسیله ای برای وزن کردن اجسامی که وزن یا ابعاد آن ها مانع از استفاده از ترازوی معمولی است. یکی از انواع آن قپان رومی است که در منابع اسلامی آن را قرسطون خوانده اند که شاید برگرفته از یونانی باشد. قپان رومی در اصل اهرمی است که بار را به یک طرف آن می آویزند و وزنه ای را در طرف دیگر اهرم که مدرج است می لغزانند تا شاهین (میلۀ اهرم) به حالت افقی درآید. در این وضعیت وزن بار را از روی بازوی مدرج می خوانند.

جدول کلمات

ترازوی بزرگ,باسکول

مترادف ها

bascule (اسم)
قپان، اهرام یا لنگر پل متحرک

steelyard (اسم)
قپان، هر چیزی شبیه قپان

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه قپان از ریشه ی واژه کپان فارسی هست خود واژه ی از ریشه ی دو واژه ی کپ و آن فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

قپانقپانقپانقپانقپانقپان
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی قپان از ریشه واژه ی گپان از ریشه ی دو واژه ی گپ و آن فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

قپانقپانقپانقپانقپانقپان
نامی برای مردان در گویش بختیاری
باسکول . .
قَفون.
واژه ی قپان که در اصل کپان بوده است از ریشه ی لغت ایرانی کپ kap به معنای دربرداشتن، شامل بودن به دست آمده است . این واژه با واژه های کپیز یا کفیز ، کویز، کویژ ، قفیز ، کپیچ ، کپیث ( پیمانه گندم ) هم خانواده و همریشه می باشد .

در گویش بختیاری به معنی ترازو و یا باسکول معنی می دهد.
و به انسانهای ارزشمند و با لیاقت نیز قپونی گفته می شود.
در گویش یزدی قفون می باشد.

بپرس