قوی پنجه

/qavipanje/

برابر پارسی: توانمند، زورمند

معنی انگلیسی:
strong, wisty, of strong claws

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه دارای زور بازو است زور آور .

فرهنگ معین

(قَ. پَ جِ یا جَ ) [ ع - فا. ] (ص مر. ) آن که دارای زور بازوست .

فرهنگ عمید

۱. زبردست.
۲. آن که زور بازو دارد.

پیشنهاد کاربران

پنجه های قوی
توانا
سخت پنجه . [س َ پ َ ج َ / ج ِ ] ( ص مرکب ) قوی پنجه . || مجازاً، کنایه از ممسک و بخیل . ( آنندراج ) :
از سخت پنجه زر نستاند مگر عوان
یک تن تواند آنکه جواهر ز کان کشید.
امیرخسرو ( از آنندراج ) .
سخت پنجه . [س َ پ َ ج َ / ج ِ ] ( ص مرکب ) قوی پنجه . || مجازاً، کنایه از ممسک و بخیل . ( آنندراج ) : از سخت پنجه زر نستاند مگر عوان یک تن تواند آنکه جواهر ز کان کشید. امیرخسرو ( از آنندراج ) .
قوی پنجگان
توانمند
توانمند
یا کسی که دستان پر قدرتی دارد
با پنجه های قوی
قدرت مند ، زور مند ، قوی بودن ، قوی،
قوی قدرت مند پهلوان پرنده قوی پنجه
قدرتمند

معنی:قوی، قدرت مند

پهلوان
توانا
پرزور
محکم و قدرت مند
قدرتمند و قوی
زور مند، پر زور، قوی، قدرتمند
به معنی قوی و قدرتمند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس