فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
مترادف ها
درشت، محکم، تنومند، ستبر، شکیبا، قوی هیکل، خوش بنیه
تنومند، ستبر، قوی هیکل، خوش بنیه، هیکل دار
قوی هیکل
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تهمتن
لَندَهور
قلچماق
استواراندام. [ اُ ت ُ اَن ْ ] ( ص مرکب ) که اعضاء محکم و سخت و قوی دارد: تیاز؛ مرد کوتاه و استواراندام. مَصِع؛ مرد استواراندام. هَرس ؛ شیر استواراندام. مَعَلّط؛ مرد استواراندام. عِتریف ؛ شتر استواراندام. عَجْرَم ؛ مرد سخت استواراندام. ( منتهی الارب ) .
خاراستیز. [ س ِ ] ( نف مرکب ) زورمند. شجاع. محکم. صلب :
ز بس زخم کوپال خاراستیز
زمین را شده استخوان ریزریز.
ز بس زخم کوپال خاراستیز
زمین را شده استخوان ریزریز.