قوی دست
/qavidast/
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. (اسم، صفت ) ظالم.
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
قوی پنجه
زورمند
قلدر
پر توان
قدرتمند
پر زور
ولی تا قوی دست شد پشت من
نشد حرف گیر کس انگشت من
✏ �نظامی�
زورمند
قلدر
پر توان
قدرتمند
پر زور
ولی تا قوی دست شد پشت من
نشد حرف گیر کس انگشت من
✏ �نظامی�
قوی دست ؛ زورمند :
قوی دست را فتح شد رهنمون
به زنهارخواهی درآمد زبون.
نظامی.
قوی دست و چابک عنان دیدمت.
نظامی
قوی دست را فتح شد رهنمون
به زنهارخواهی درآمد زبون.
نظامی.
قوی دست و چابک عنان دیدمت.
نظامی