قومه
لغت نامه دهخدا
قومة. [ ق َ وَ م َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قائم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قائم شود.
فرهنگ فارسی
بهمه معانی یا یک بار برخاستن
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی قَوْمُهُ: قومش
معنی یَقْدُمُ قَوْمَهُ: پیشاپیش قوم خود میآید
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
معنی یَقْدُمُ قَوْمَهُ: پیشاپیش قوم خود میآید
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
wikialkb: قَوْمِه
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید