قوله

لغت نامه دهخدا

( قولة ) قولة. [ ق َ ل َ ] ( ع مص ) قول. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قول شود.

قولة. [ ق ُ وَ ل َ ] ( ع ص ) نیکوسخن یا پرگوی. ( منتهی الارب ).

قولة. [ ل َ ] ( اِخ ) لقب ابن خرشید شیخ ابوالهیثم قشیری. ( منتهی الارب ). رجوع به ابن خرشید و ابوالقاسم قشیری بن خرشید... شود.

فرهنگ فارسی

( جمله اسمی ) گفتار او ( خدای ) تعالی است .
لقب ابو خورشید شیخ ابوالهیثم قشیری

گویش مازنی

/ghoole/ بدهی – قرض

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قَوْلُهُ: قولش - سخنش - گفتارش
ریشه کلمه:
قول (۱۷۲۲ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

پیشنهاد کاربران

قوله، قویله ، قله که در زبان لری فیلی وبختیاری وگویش های این گروه به معنی ملخ است نوع سبز آن هارا قله سیدی ( صیدی ، چیدی ) گویند.
این حشره که دشمن غلات ودیگر کشتزار ها است وگونه های کم خطر وبومی هم دارد ولی نوع افریقایی ومراکشی آن ویرانگر است .
...
[مشاهده متن کامل]

این نام واژه را با قول عربی وقله به معنی فراز کوه نباید اشتباه گرفت.

در کوردی "قوله" یعنی "کوتاه"
مترادف:کورت

بپرس