قوقو. ( اِ صوت ) نقل آواز خروس است و چون فارسی است باید با غین ( غوغو )نوشته شود. ( فرهنگ نظام ). قَوق آواز کردن مرغ بود. ( اقرب الموارد ). رجوع به همین کلمه و قَوقاءة شود. قوقو. ( اِ ) قوقه است که کلاه و پیراهن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) : از حشمت سلطانی او تاج فریدون چاوش ورا قبه قوقوی کلاه است.
حکیم سوزنی ( ازآنندراج ).
رجوع به قوقه شود.
فرهنگ فارسی
نقل آواز خروس است و چون فارسی است باید با غین نوشته شود .
فرهنگ معین
(اِ. ) تکمة کلاه و پیراهن .
فرهنگ عمید
بانگ خروس، قوقولی قوقو. = قوقه۲: از حشمت سلطانی او تاج فریدون / چاووش و را قبهٴ قوقوی کلاه است (سوزنی: ۱۳۱ ).
واژه نامه بختیاریکا
( قَو قَو ) سروصدا ( قَو قَو ) نا مرتب؛ فوگور؛ غیر ارزنده