قوشخانه


معنی انگلیسی:
place for keeping falcons, qushkhaneh

لغت نامه دهخدا

قوشخانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) جایی که در آن قوشهای شکاری نگهداری می کنند. ( ناظم الاطباء ).

قوشخانه.[ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش تکاب شهرستان مراغه ، سکنه آن 443 تن. آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات ، بادام ، حبوب ، کرچک و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا گلیم بافی است. راه مالرو دارد. این ده در دو محل بفاصله 500 گز بنام قوشخانه بالا و پائین مشهور است. سکنه قوشخانه بالا 245 تن میباشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

قوشخانه. [ ن ِ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستان های بخش باجگیر شهرستان قوچان که دارای 680 نفر جمعیت است. موقع دهستان کوهستانی و دارای هوایی سردسیر است.ساکنین از طوایف زعفرانلو و بیچرانلو هستند. محصول عمده دهستان غلات ، انگور و محصول دیمی است. این دهستان از 29 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و در حدود 7452 تن جمعیت دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

قوشخانه. [ ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خرق بخش حومه شهرستان قوچان ، سکنه آن 379 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات ، بنشن و شغل اهالی آنجا زراعت ، مالداری و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه و کرباس بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان خرق بخش حومه شهرستان قوچان .

دانشنامه عمومی

قوشخانه شهری در بخش قوشخانه شهرستان شیروان استان خراسان شمالی ایران است. [ ۱]
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این شهر ۹۲۷ نفر ( در ۲۵۶ خانوار ) بوده است. [ ۲]
عکس قوشخانه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس