قوشجی

لغت نامه دهخدا

قوشجی. ( ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) قوشچی. رجوع به قوشچی شود.

قوشجی. ( اِخ ) دهی است از دهستان ابرغان بخش مرکزی شهرستان سراب ، سکنه آن 1001 تن. آب آن از نهر. محصول آن غلات ، حبوب و شغل اهالی آن زراعت و گله داری است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

( ملا )علی علائالدین علی بن محمد سمرقندی عالم و ریاضی و متکلم ایرانی ( ف. استانبول ۸۷۹ ه ق . ) وی بفرمان سلطان الغ بیگ مامور تشکیل رصدخانه سمرقند گردید و زیج الغ بیگی را بپایان رسانید. پس از مرگ سلطان بسفر حج رفت و مورد توجه اوزون حسن آق قویونلو شد و از جانب وی بسفارت و عقد مصالحه بدربار سلطان محمدخان ثانی به استانبول بازگشت و مدرس مدرسه ایاصوفیا شد . از تالیفات اوست : حاشیه شرح کشاف تفتازانی شرح تجرید خواجه رساله - محمدیه هیئت فارسی العقود الزواهر محبوب الحمایل .
دهی از دهستان ابرغان بخش مرکزی شهرستان سراب .

پیشنهاد کاربران

بپرس