قورتولموش
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
نجات دادن. رهایی بخشیدن. مثلا از زیر آوار زلزله نجات دادن و رهانیدن.
البته ده قورتولموش آخرین دهی است که از شهر اردبیل به سمت جنوب می روید در دشت قرار دارد و بعد از آن مسیر ناهموار و قدری کوهستنانی و ناهموار و تپه ای می شود. خسرو رشید قورتولموش.
... [مشاهده متن کامل]
Kurtulmak. Tehlikeli veya k�t� bir durumu atlatmak. "Beni musluğa g�t�ren namuslu polisler kurtulduğumu g�r�nce sevindiler. " ( Aka G�nd�z ) .
برای نجات. برای فرار از یک موقعیت خطرناک یا بد. پلیس های صادقی که من را به شیر آب بردند از اینکه دیدند نجات پیدا کردم خوشحال شدند. ( آکا گوندوز ) .
البته ده قورتولموش آخرین دهی است که از شهر اردبیل به سمت جنوب می روید در دشت قرار دارد و بعد از آن مسیر ناهموار و قدری کوهستنانی و ناهموار و تپه ای می شود. خسرو رشید قورتولموش.
... [مشاهده متن کامل]
Kurtulmak. Tehlikeli veya k�t� bir durumu atlatmak. "Beni musluğa g�t�ren namuslu polisler kurtulduğumu g�r�nce sevindiler. " ( Aka G�nd�z ) .
برای نجات. برای فرار از یک موقعیت خطرناک یا بد. پلیس های صادقی که من را به شیر آب بردند از اینکه دیدند نجات پیدا کردم خوشحال شدند. ( آکا گوندوز ) .
قورتولموش ( kurtulmuş ) کلمه ایست ترکی به معنای نجات یافته و رها شده
تمام شده
آخرین روستا
آخرین روستا