قورباقه

لغت نامه دهخدا

قورباقه. [ق َ / ق ِ ] ( ترکی ، اِ ) رجوع به قورباغه و غوک شود.

پیشنهاد کاربران

کلپاسه هم بمعنی سقف گذر است ومنظور مارمولک هایی است که رو دیوار وسقف راه میرنceil passer سقف گذر
carcass یعنی لاشه وقبلا در فارسی لاشه خور بوده خور افتاده و فقط carcass کرکس مانده
خربکه چیه گرین بکgreen back هنوز درانگلیسی هستاین شده قرین باقه وبعد قورین باقه وبعد قورباغه یعنی پشت سبز. . . .
قورباغه تغییریافتهgreen backبمعنی پشت سبز است که هنوز در انگلیسی واسکاتیش گفته میشود ولی درفارسی گرین بک قرین بق وقورین بق وقورباقه شده
قورباغه ( اصطلاح خیاطی ) هنر گشودن بخیه.
من اصلا راضی نیستم الکی هست خیلی آدم را خسته میکنه اصلا از این استفاده نکنید
به خاطر خودتون میگم
تا بعد
قورباقه معرب کربَکه است. پیشوند خر/کر به چم بزرگ، و بک = وک، پک، غوک است که در فارسی میانه وک آمده.
خرگوش: دارای گوش بزرگ
خرچنگ: دارای چنگال بزرگ
خرمگس: مگس بزرگ
کرگدن: دارای گردن بزرگ
کربَکه: بک ( =وک ) بزرگ، معرب آن قورباغه
کرکس: دارای گس ( گردن ) بلند
کرپاسه: مارمولک

بپرس