قورا
لغت نامه دهخدا
قورا. [ ق َ ] ( اِخ ) طسوجی است درناحیه کوفه و نهری است که در کنار آن چند ده قرار دارد، از جمله : سُوار و غَرما. ( از معجم البلدان ).
قورا. [ ] ( اِخ ) از نواحی مدینه است. قیس بن حطیم درباره آن اشعاری دارد. ( از معجم البلدان ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
قورا؛ دارای قَعر و قُوْر و گودی، دارای عمق.
قوری؛ دارای قَعر و قُوْر و گودی، دارای عمق.
به این مایحتاج زندگی که دارای گودی می باشد قوری گفته می شود به درب آن قُر. مثل اصطلاح قُرُّ و تَپّه که رایج در مکالمات امروزی می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
به مکانهای آبگیر و محل تجمعات و قَریه ها و شهرهایی که در یک دشت دارای گودی ایجاد می شوند تحت عنوان قوریان، قورین، قوریق، قوریه، قوری آباد، قوریجان، قوری چشمه، قوری چاو، قوری گل، قوریون، قوریلتای، قورخانه، قورت دادن، قورمه، قورباغه، قورا، قرن، قرنیه و. . . گفته می شود.
حتی کلمه قورباغه نیز منشعب از همین مفهوم می باشد. تحت عنوان موجودی که در آبگیر باغ زندگی می کند.
اصطلاح قُوْر نمودن در مسائل نیز یعنی به صورت عمیق به یک مسئله ای پرداختن.
اصطلاح قُرُق نیز به فضای داخل قور گفته می شود. قُرُق؛ مَقَر، قرارگاه، محل آرام و قرار گرفتن و تجدید قوا، منطقه تحت حفاظت برای استراحت. البته از مسیر کلمه ی قُرُق به کلیدواژه ی قرنتانه یا قرنطینه هم خواهیم رسید.
اصطلاح قَریه که تحت عنوان روستا در زمان ما در حال استفاده می باشد منشعب از همین مفهوم می باشد منتها قَر در قریه از مفهوم مَقَرِ گردش و گردیدن انسانها در یک مکان ایجاد گردیده مثل چرخ قرقره یا حتی کلمه ی گاری که از گردیدن و گردش ایجاد شده مرتبط با همین مفاهیم می باشد.
از کلمه ی قُوْر در زوایا و ابعاد مختلف کلمات و مفاهیم ایجاد گردیده است.
البته از نمای ساختمان کلمه ی قور در کلمات دیگری نیز استفاده شده است.
مثل چوغ که به فضای لانه پرنده گفته می شود و به سقف آن چُغ و به کف آن چیغ ( دیگ، قابلمه کف پهن ) و به جوجه گنجشک داخل چوغ، چوغوک گفته می شود. ذات سه حرف ( ُ او ی ) سه حالت از فیزیک کار را ایجاد می کند.
قوری؛ دارای قَعر و قُوْر و گودی، دارای عمق.
به این مایحتاج زندگی که دارای گودی می باشد قوری گفته می شود به درب آن قُر. مثل اصطلاح قُرُّ و تَپّه که رایج در مکالمات امروزی می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
به مکانهای آبگیر و محل تجمعات و قَریه ها و شهرهایی که در یک دشت دارای گودی ایجاد می شوند تحت عنوان قوریان، قورین، قوریق، قوریه، قوری آباد، قوریجان، قوری چشمه، قوری چاو، قوری گل، قوریون، قوریلتای، قورخانه، قورت دادن، قورمه، قورباغه، قورا، قرن، قرنیه و. . . گفته می شود.
حتی کلمه قورباغه نیز منشعب از همین مفهوم می باشد. تحت عنوان موجودی که در آبگیر باغ زندگی می کند.
اصطلاح قُوْر نمودن در مسائل نیز یعنی به صورت عمیق به یک مسئله ای پرداختن.
اصطلاح قُرُق نیز به فضای داخل قور گفته می شود. قُرُق؛ مَقَر، قرارگاه، محل آرام و قرار گرفتن و تجدید قوا، منطقه تحت حفاظت برای استراحت. البته از مسیر کلمه ی قُرُق به کلیدواژه ی قرنتانه یا قرنطینه هم خواهیم رسید.
اصطلاح قَریه که تحت عنوان روستا در زمان ما در حال استفاده می باشد منشعب از همین مفهوم می باشد منتها قَر در قریه از مفهوم مَقَرِ گردش و گردیدن انسانها در یک مکان ایجاد گردیده مثل چرخ قرقره یا حتی کلمه ی گاری که از گردیدن و گردش ایجاد شده مرتبط با همین مفاهیم می باشد.
از کلمه ی قُوْر در زوایا و ابعاد مختلف کلمات و مفاهیم ایجاد گردیده است.
البته از نمای ساختمان کلمه ی قور در کلمات دیگری نیز استفاده شده است.
مثل چوغ که به فضای لانه پرنده گفته می شود و به سقف آن چُغ و به کف آن چیغ ( دیگ، قابلمه کف پهن ) و به جوجه گنجشک داخل چوغ، چوغوک گفته می شود. ذات سه حرف ( ُ او ی ) سه حالت از فیزیک کار را ایجاد می کند.